می‌دانیم که اوج خصومت آمریکا با طالبان زمانی شکل گرفت که طالبان خود مدعی حکومت بر افغانستان شد؛ درحالی‌که وظیفه او فقط اخراج روسیه بود. طالبان در بین سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ میلادی در افغانستان حکومت کرد. در این دوران، یکی از رادیکال‌ترین شیوه‌های حکومتی را پیاده کرد و اعتراض‌های گسترده‌ای را در سطح جهان برانگیخت.

پس از حمله آمریکایی‌ها به افغانستان، طالبان به کوه‌ها پناه بردند و تا آنجا که مقدورشان بود بمب‌گذاری کردند و کشت و کشتار و البته در همین دوران بیست‌ساله حضور آمریکا در افغانستان، جامعه افغان مدرن شد و رو به رشد گذاشت و آزادی‌های مدنی رشد کرد و بانوان که در لوای طالبان تحت فشارهای بسیار محدودکننده قرار داشتند فرصت تنفس پیدا کردند و به مدرسه و دانشگاه رفتند و به نظام اداری راه پیدا کردند.

سابقه شکل‌گیری طالبان به سال ۱۹۷۹ میلادی برمی‌گردد که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وارد افغانستان شد و آمریکا با تجهیز «مجاهدین اسلامی» سعی در بیرون راندن شوروی کرد. علاوه بر آن ضیاءالحق، رئیس‌جمهور پاکستان که نگران تعرض شوروی به بلوچستان پاکستان بود، سعی در جلب حمایت عربستان کرد و با کمک یکدیگر سازمان سیا در آمریکا را قانع کردند که امکانات مالی و تجهیزات نظامی در اختیار مجاهدین اسلامی بگذارد تا از طریق ISI (سازمان امنیتی پاکستان) مجاهدین افغانی علیه شوروی آن زمان تجهیز شوند. پس از ۹ سال جنگ و گریز، بالاخره شوروی در زمان گورباچف از افغانستان خارج شد.

آموزش مجاهدین توسط پاکستانی‌ها که با پشتوانه عربستان و آمریکا صورت می‌گرفت، گروهی به نام «طالبان» را به وجود آورد که خود حکومت افغانستان را برای پنج سال به عهده گرفتند و مردم افغانستان بیشترین هزینه را در این دوران از تاریخ خود پرداخت کردند. در این دوره فقط سه کشور پاکستان، عربستان و امارات آنها را به رسمیت شناختند.

اسامه بن‌لادن، سرمایه‌دار عربستانی و سرپرست القاعده به کمک طالبان آمد و رابطه خوبی بین آنان برقرار شد. پس از انفجارهای برج‌های دوقلو در آمریکا در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ (۱۳۸۰)، آمریکا از طالبان خواست که اسامه را تحویل دهند که این اتفاق نیفتاد و درنتیجه حمله آمریکا به افغانستان در دستور کار قرار گرفت و در اکتبر ۲۰۰۱ به افغانستان حمله شد و حامد کرزای، رئیس‌جمهور موقت افغانستان شد.

درگیری‌های آمریکا با طالبان همچنان تا سال ۲۰۲۰ ادامه داشت. در اوایل این دوران، اسامه بن‌لادن، رهبر القاعده در ماه می‌ سال ۲۰۱۱ توسط آمریکایی‌ها به قتل رسید و انتظار می‌رفت که درگیری‌ها در افغانستان کاهش یابد. ولی ارتباط امنیتی حکومت افغانستان با هندوستان که با پاکستان درگیر بود و هست موجب شد پاکستان علاقه‌ای به همکاری در کنترل طالبان نداشته باشد و در نتیجه گفته شده است که کارخانه اسلحه‌سازی طالبان در خاک پاکستان مستقر است و آموزش‌های آنان عموما در پاکستان صورت می‌گیرد.

از فوریه سال ۲۰۲۰ زلمی خلیل‌زاد، نماینده افغانی‌الاصل آمریکا توافقی را با طالبان در دوحه (قطر) امضا کردند که مهم‌ترین بند آن خروج آمریکا از افغانستان بود. این تعهد را رئیس‌جمهور وقت آمریکا (دونالد ترامپ) پذیرفت و رئیس‌جمهور بعدی (بایدن) آن را به اجرا درآورد.

تعهدات طالبان در موافقت‌نامه فوق منتشر نشده است و دولت افغانستان هم در مذاکرات حضور نداشت. در نتیجه نوع توافق بین آمریکا و طالبان روشن نیست؛ ولی حمله طالبان به ولایات افغانستان همزمان با خروج آمریکایی‌ها و مسلط شدن آنها، تقریبا بدون خونریزی، از شگفتی‌های چند هفته اخیر سال جاری است که بالاخره در هفته گذشته طالبان بر کابل پایتخت افغانستان نیز مسلط شد و از نیروی سیصدهزار نفری آموزش‌یافته توسط آمریکایی‌ها هیچ اثری در مقاومت در مقابل طالبان دیده نشد. عجیب‌تر آنکه اشرف غنی، رئیس‌جمهور افغانستان بدون اطلاع قبلی از کشور خارج شد و پس از چند روز دیده شد که در کشور امارات اقامت گزیده است.

 آثار تسلط مجدد طالبان بر افغانستان

۱- به نظر می‌رسد برنده اصلی در این جابه‌جایی، پاکستان باشد. کشورهای چین، روسیه و ایران با احتیاط برخورد می‌کنند و احتمال دارد همکاری با طالبان در دستور کار آنان قرار گیرد؛ هرچند ممکن است طالبان مزاحمت‌هایی برای مسلمانان سه ناحیه فوق به وجود آورد.

۲- درآمدهای افغانستان از دو منبع اصلی تامین می‌شده است، کمک‌های خارجی و درآمدهای حاصل از تجارت و مواد مخدر. به نظر می‌رسد حداقل برای مدتی درآمدها قطع می‌شود ولی تجارت مواد مخدر احتمالا گسترش می‌یابد. گفته شده بخش مهمی از مزارع کشت تریاک در گذشته در سلطه طالبان بوده است. البته اهمیت معادن افغانستان در هاله‌ای از ابهام است؛ ولی برآوردهای آمریکایی تا یک‌هزار میلیارد دلار ذخیره معدنی را ثبت کرده‌اند.

۳- ظواهر امر دلالت بر خروج آمریکا و ناتو از افغانستان دارد؛ ولی تاریخ پنجاه‌ساله گذشته نشان از رقابت شدید بین روسیه و آمریکا برای نفوذ در افغانستان دارد. کشور چین به این دو رقیب اضافه شده است و پروژه «جاده ابریشم» حضور چین را جدی‌تر خواهد کرد و البته ارزش معادن آن سرزمین به‌خصوص لیتیوم و مس می‌تواند جذابیت افغانستان را در آینده بیشتر کند. بدین لحاظ راه‌های دسترسی به افغانستان چون چابهار اهمیت بیشتر پیدا می‌کنند؛ ضمن آنکه بندر گوادر در پاکستان در همین ارتباط فعال‌تر می‌شود.

۴- تجارت دو تا سه میلیارد دلاری ایران با افغانستان دچار نوسان خواهد شد و ادامه آن بستگی به روابط آتی دو کشور خواهد داشت.

۵- به نظر می‌رسد قضاوت درباره خروج آمریکا از افغانستان زود باشد؛ زیرا مطمئن نیستیم که واقعا منطقه را -به‌رغم حجم قابل توجه سرمایه‌گذاری‌ها- ترک کرده یا در فکر فعال کردن جایگزین در منطقه است. باید منتظر تحولات آتی در منطقه از جمله در هندوستان ماند؛ ولی ایران نیاز دارد مراقبت از مرزهای شرقی خود را بالا ببرد.

و اما آخرین نکته مهم آن است که کمر افغانستان چگونه شکست؟

۶- آنچه تمام دنیا را متحیر کرد، ورود بدون خونریزی طالبان به ولایات و در نهایت به کابل بود. سوال اصلی آن است که چرا نیروی نظامی سیصدهزارنفری که آمریکایی‌ها در طی بیست سال تربیت کرده بودند، نتوانست جلوی طالبان که حداکثر ۷۵ هزار نفر هستند، ایستادگی کند؛ درحالی‌که سربازان افغانی به مدرن‌ترین تجهیزات جنگی مجهز شده بودند. آیا فرماندهی مناسبی نداشتند، آیا سربازان خوبی نبودند یا آنکه فساد و تجارت مواد مخدر در سیستم اداری افغانستان آن‌چنان ریشه دوانده بود که اعتماد سربازان و افسران آموزش‌دیده به کشور را تخلیه کرده بود؟

هیچ لشکری هرچند مجهز و آموزش‌دیده نمی‌تواند با انرژی و ازخودگذشتگی در مقابل متجاوز به کشورش ایستادگی کند، مگر به کاری که می‌کند ایمان داشته باشد و منافع ملی را ارجح بداند و از پشت‌گرمی سیاسی و مردمی برخوردار باشد.

تصور من آن است که فساد آن‌چنان بافت اداری و حتی نظامی افغانستان را پوسانده بود که ارتش به ظاهر آموزش‌دیده افغانستان اعتقادی به جنگیدن نداشت و هرکس در هر رده اداری یا نظامی به فکر منافع خود بود و فرار سران کشور اعم از اداری و نظامی این احساس را به سرعت به همه رده‌های مقاومت انتقال داد و کشور به سادگی تحویل طالبان شد.

شاید تا به حال در آموزش نیروهای نظامی به این مهم توجه کافی نشده که ارتشی می‌تواند از کشورش دفاع کند که فساد در آن سیستم خانه نکرده باشد، وگرنه تجهیزات مدرن و آموزش‌های پیشرفته درنهایت باید در دست انسان‌هایی به‌کار گرفته شوند که اگر اعتماد از آنان سلب شود، تجهیزات همانند دود بی‌اثر و بی‌ارزش می‌شوند و به جای ایستادگی در مقابل دشمن،‌ فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند.

۷- آخرین سوال بی‌جواب آن است که چه مزیت مهمی در افغانستان نهفته است که قدرت‌های بزرگ آماده‌اند تا سطح دو هزار میلیارد دلار در آن سرزمین -برای حضور خود- سرمایه‌گذاری کنند. آیا معادن لیتیوم که آینده صنعت اتومبیل‌سازی برقی جهان و دیگر لوازم باتری‌دار به آن وابسته هستند، اهمیت افغانستان را پررنگ کرده یا معادن دیگر یا موقعیت سوق‌الجیشی آن؟  به هر ترتیب به نظر می‌رسد ثروتی در افغانستان نهفته است، هرچند تجربه چین در این سال‌ها در بهره‌گیری از معادن افغانستان موفقیت قابل توجهی نداشته است، منافع ایران نیز ایجاب می‌کند که هوشیارانه عمل کند و در تله ساده‌ا‌ندیشی خروج آمریکا از منطقه نیفتد. البته منافع صنایع اسلحه‌سازی جهان ایجاب می‌کند که کانون‌های تنش، به‌خصوص در مناطق ثروتمند، از جمله در خاورمیانه باقی بمانند و گه‌گاه از یک کشور به کشور دیگر جابه‌جا شوند.

۸- طبیعی است سناریوهای متعددی را می‌توان برای اتفاقات منطقه تصویر کرد؛ ولی باید هوشیار باشیم که درگیر یک مجموعه‌ای از بازی‌های امنیتی هستیم و اطلاعات آزادشده بسیار محدود است.

البته امید به آن داریم که مجموعه شرایط ایجاب کند که افغانستان رو به جلو حرکت کند و کشورهای منطقه درگیر بازی کشورهای بزرگ قرار نگیرند. باید ثابت کنیم که می‌توانیم بدون دخالت کشورهای بزرگ روابط خود را تنظیم کنیم و برای جامعه خود رفاه و آرامش را به وجود آوریم.

دکتر محمدمهدی بهکیش