گذار از جنبش به دولت: متغیر اول؛ گذار طالبان از جنبش به امارت و تشکیل دولت در ساختار شکننده افغانستان است. الزامات چنین‌ گذاری یعنی تبدیل یک جنبش با شعاع و عملکرد محلی به یک سازمان و ساختار سیاسی و تشکیلاتی در قاموس دولت یا امارت اسلامی، باعث می‌شود طالبان نتواند بسان عملکرد گذشته تنها از طریق جنگ و پیکار نظامی، برنامه‌های خود را به پیش ببرد. این مساله را می‌توان در اظهارات مقامات طالبان ظرف یک هفته گذشته مورد نظر قرار داد که این گروه دریافته است که مملکت‌داری و مدیریت منابع از رهگذر همفکری و مفاهمه با سایر گروه‌ها و بازیگران و پذیرش قواعد، الزامات و واقعیت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاصل خواهد شد. بنابراین در چنین فرمتی طالبان نمی‌تواند به عنوان یک گروه چریکی یا تروریستی در خدمت منافع عربستان قرار بگیرد.

شناسایی بین‌المللی: متغیر مهم دیگر، مساله شناسایی بین‌المللی است که طالبان با مواضع و موضع‌گیری‌های اخیر خود تلاش می‌کند خود را در ساختار منازعه افغانستان مورد پذیرش قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی قرار دهد و به سرعت وارد روابط دیپلماتیک و اقتصادی با کشورها شود. طبیعتا شناسایی طالبان به عنوان یک دولت باعث خواهد شد تا رویکرد سفت و سخت این گروه به عنوان یک جنبش برآمده از مکاتب دیوبندی (جنبش جهادی با آرمان برپایی خلافت که  در هند شکل گرفت و وارد پاکستان و افغانستان شد) و وهابیت، در فرآیند تبدیل شدن به دولت تعدیل شود.

رویکردهای سیاسی و مذهبی عربستان: متغیر سوم، برنامه‌های توسعه‌ای ولیعهد عربستان سعودی در قالب سند چشم‌انداز ۲۰۳۰ است که بنا دارد با متنوع‌سازی درآمدهای دولت، اقتصاد وابسته به نفت عربستان را با گسترش و تقویت گردشگری، انرژی‌های تجدیدپذیر، جذب سرمایه‌گذاری خارجی و ایجاد سرمایه‌گذاری در کشورها و مناطق دیگر، تقویت کند و جایگاه عربستان را در رقابت با بازیگران رقیب منطقه‌ای ارتقا دهد. در این چارچوب کارشناسان معتقدند استمرار و موفقیت چنین رویکردی نیازمند یک سیاست خارجی توسعه‌گرا و طرفدار ثبات سیاسی و مصالحه‌جویانه است که محمد بن سلمان پس از یک دوره تنش‌آفرینی در تلاش است آن را در راهبردهای سیاسی و امنیتی عربستان مورد تاکید بیشتری قرار دهد.

وعده حمایت از اسلام معتدل و میانه‌رو دیگر رویکردی است که عربستان در تلاش است به موازات رویکرد سیاسی و اقتصادی خود آن را مورد نظر قرار دهد. ولیعهد عربستان سال ۲۰۱۷ در جلسه‌ای گفت‌وگو‌محور در انجمن «طرح آینده سرمایه‌گذاری» که در ریاض برگزار شد، ضمن تاکید بر آمادگی برای مقابله با افراط‌گرایی در اسرع وقت، گفت: کسانی را که دارای تفکرهای افراطی هستند نابود خواهیم کرد و زندگی عادی خواهیم داشت، ما به اسلام میانه‌رو که پذیرای تمامی فرهنگ‌هاست، باز خواهیم گشت. این مساله هم ناشی از شکست استراتژی حمایت از داعش و گروه‌های سلفی در عراق و سوریه است و هم ناشی از نگرانی‌های داخلی مبنی بر پیوستن شهروندان سعودی به گروه‌ها و تفکرات افراطی است.

رقابت بازیگران: و چهارمین متغیر مهم که نقش بی‌بدیلی در تبدیل شدن افغانستان به کانون ثبات منطقه‌ای یا برعکس منبع تنش و تهدید و حتی جنگ ادامه‌دار خواهد داشت، ماهیت و سطح رقابت قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تاثیرگذار در این کشور است. قطر، امارات، عربستان، هند، پاکستان، ایران، ترکیه، چین، روسیه و آمریکا، ۱۰ بازیگر اصلی این صحنه هستند که طبیعتا دارای رقابت و تعارض و تضاد منافع هستند و در حال رصد تحولات و شکل‌دهی به ائتلاف‌بندی هستند.

چگونگی مدیریت این تعارضات و مهم‌تر از آن ادراک و فهم این بازیگران از روندهای در حال وقوع افغانستان نقش مهمی در خروجی وضعیت کنونی خواهد داشت. به عبارت دیگر خروجی تحولات کنونی افغانستان و بازخیزش طالبان می‌تواند تعارض‌آمیز و استمرار درگیری و کشمکش باشد یا اینکه بازیگران ذی‌نفوذ موفق شوند مدلی از همکاری‌های موقتی و مهم‌تر از آن مدیریت تعارضات را برای کنترل تنش مورد نظر قرار دهند.

دورنما: با تبیین و تحلیل آنچه از متغیرهای چهارگانه مورد تاکید قرار گرفت، این مساله حائز اهمیت است که تعدد متغیرهای دخیل و پیچیده بودن تحولات افغانستان و چشم‌انداز مبهم آن باعث خواهد شد تا نتوان به صورت قاطع حکم بر تبدیل شدن یا نشدن افغانستان به عرصه دیگری از رقابت در حال گسترش تهران و ریاض در خاورمیانه داد. موفقیت یا عدم موفقیت طالبان در ساختار‌سازی و مدیریت وضعیت آشوبناک افغانستان مهم‌ترین متغیر داخلی است که باعث خواهد شد مساله شناسایی طالبان از سوی کشورها و بازیگران مهم از یکسو و رقابت بازیگران برای اثرگذاری بر این تحولات از سوی دیگر وابسته به این متغیر بسیار مهم باشد.  در این میان حمایت‌های مادی و معنوی عربستان برای نزدیک شدن به طالبان نیز منوط به موفقیت طالبان در مدیریت موفقیت‌آمیز تحولات داخلی و مدیریت تعارضات منطقه‌­ای است که می‌تواند موجبات استقلال از بازیگرانی چون عربستان را فراهم کند.  همچنین تغییرات در رویکردهای سیاسی و مذهبی عربستان، تلاش برای پیوستن به سازمان شانگهای، توسعه روابط با چین و افغانستان و حضور موثرتر در آسیای مرکزی دیگر عواملی است که در این روند موثر است. مضاف بر این موفقیت مذاکرات ایران و عربستان سعودی که چندین دور آن به میزبانی بغداد برگزار شده است نیز عنصر بسیار مهمی در تبدیل افغانستان به عرصه رقابت یا همکاری بین تهران و ریاض خواهد بود.

طبیعتا معکوس شدن این روندها، می‌تواند زمینه‌های ارتباط و حمایت عربستان از طالبان را فراهم کند. به‌ویژه که عدم یکدستی نیروهای طالب و محتمل بودن انشعاب بخش ناراضی و افراطی‌تر این گروه در روند تحولات پرنوسان افغانستان، زمینه‌های ارتباط عربستان  را با این بخش برای فشار بر ایران محتمل خواهد کرد.

*کامران کرمی / روزنامه‌نگار