پنج شنبه , آذر ۱ ۱۴۰۳

یک «دینامیت» پول‌ساز برای انفجار گیشه با چاشنی انهدام اخلاق

پول زیاد برای جذب بازیگران مطرح، چند صفحه دیالوگ بر مبنای شوخی‌های جنسی رایج در فضای مجازی، عبور بی‌محابا از خطوط قرمز اخلاقی و اجتماعی و عادی‌سازی رفتارهای خارج از عرف ساده‌ترین فرمول‌ برای رسیدن به نتایجی شبیه به «دینامیت» است.

یک «دینامیت» پول‌ساز برای انفجار گیشه با چاشنی انهدام اخلاق/ وقتی کاریکاتور مذهبی‌ها به جای واقعیت روی پرده می‌رود

به گزارش رمز فردا ، این روزها فیلم سینمایی «دینامیت» با فروش بالای خود در سینماها، پرچمدار اکران در دوران کرونا شده و همین روزهاست که خبر رسیدن میزان فروش آن به ۱۰ میلیارد تومان، بار دیگر نامش را سر زبان‌ها بیاندازد. این فیلم پس از سه سال توقف در پشت سد اکران در ایام کرونا، بالاخره رنگ پرده‌های سینما را دید. در روزهایی که کسی فکر نمی‌کرد یک اثر کمدی با این محتوا اکران شود، اما این اتفاق را تجربه کرد و حالا دوران خوشی را در گیشه سپری می‌کند. این فیلم عنوان «اولین فیلم پرفروش سینما پس از کرونا» را با خود یدک می‌کشد، اما به نظر می‌رسد علاوه بر گیشه، برخی مولفه‌های محتوایی و ساختاری را نیز منفجر کرده است!

این ساخته مسعود اطیابی از آن دست فیلم‌هایی است که کل آن حول داستانی یک خطی می‌گردد و تا پایان قصه، هیچ چیز ویژه‌ای به آن اضافه نمی‌شود. «دو طلبه که به دنبال یک خانه می‌گردند، خانه‌ای مجلل در بالای شهر تهران اجاره می‌کنند و همسایه‌های جدید دو خواهر دانشجو که دائم در حال خوش‌گذرانی‌اند و یک ساقی مواد مخدر و مشروبات الکلی می‌شوند.» این دو خط کلیت داستان دینامیت تا سکانس نهایی است. نویسنده و کارگردان این فیلم خواستند که مثل اکثر آثار کمدی این چند سال اخیر سینما، صرفاً برروی شوخی‌های جنسی و دیالوگ‌های نیش‌دار حرکت نکنند و با ایجاد موقعیت‌های کمدی، از مخاطب خنده بگیرند، اما از آنجایی که همیشه هم خواستن توانستن نیست، در این اتفاق شکست می‌خورند و نتیجه کارشان می‌شود یک فیلم کمدی معمولی که نه تنها در ایجاد موقعیت‌های طنز موفق نیست و همه چیز را در آن تکرار می‌شود، بلکه مجبور می‌شود با شوخی‌های دم‌دستی و ادبیات سخیف، مخاطب را بخنداند.

مرگ اخلاق روی پرده

یک اثر سینمایی به مثابه یک محصول فرهنگی می‌تواند تاثیر بسزایی در مخاطبش بگذارد و مفاهیم عمیقی همچون جایگاه‌ ارزش‌های دینی، اهمیت خانواده، سبک زندگی سالم و… را به او القا کند. اما تماشاگری که روی صندلی‌های سالن سینما به تماشای این فیلم نشسته است نه تنها با هیچ یک از این مفاهیم روبرو نمی‌شود، بلکه نزدیک به ۱۰۰‌دقیقه اثری معارض با ارزش‌های دین و اجتماعی را تماشا می‌کند. به عنوان مثال در «دینامیت» خانواده جایی ندارد و به جز در بخش‌های پایانی فیلم ما اثری از یک ریش‌سفید یا بزرگتر در کار نمی‌بینیم که البته ای‌کاش این اتفاق تا انتها به همین منوال پیش می‌رفت و کلاً او را نمی‌دیدیم. پدری بی‌دست و پا و منفعل که دو دختر جوانش را به حال خود رها کرده و با دختری هم سن و سال فرزندانش در ویلایی لوکس زندگی می‌کند و کوچکترین نشانه‌ای از پدر – مرد ایرانی در او نمی‌بینیم. یا مسئله شکستن قبح استفاده از مواد مخدر و مشروبات الکلی که یکی از بن‌مایه‌های اصلی داستان به حساب می‌آید. در این فیلم ما هم چگونگی تولید مشروبات الکلی را می‌بینیم، هم چگونگی تولید مواد مخدر و توزیع آن را. یعنی اگر ساقی‌های مواد مخدر می‌خواستند خودشان و کسب و کارشان را در یک فیلم سینمایی معرفی کنند، این کار را با شدت و حدتی که در دینامیت وجود داشت انجام نمی‌دادند.

شخصیت‌های بی شخصیت

تضاد فرهنگی میان افراد مذهبی و غیر مذهبی محور اصلی قصه این فیلم است که قبلا هم نمونه‌های فراوانی از این تضاد را در سینمای ایران دیده بودیم و به جز این مسئله در داستان هیچ گره و اتفاق ویژه‌ای را شاهد نیستیم. گویا نویسنده و کارگردان فیلم تصور کرده‌اند که مخاطبان سینما در حد مخاطبان کارتون‌های «تام و جری»، «پلنگ صورتی» یا «کایوت و رودرانر» هستند و از تماشای شخصیت‌های داستان که از ابتدا تا انتها توی سر یکدیگر بزنند لذت می‌برند. یکی از بارزترین ضعف‌های این فیلم شخصیت‌پردازی آن است، ما در دینامیت افرادی را می‌بینیم که تقریبا هیچ یک از آنها به «شخصیت داستانی» تبدیل نمی‌شوند و اکثرا کاریکاتورهایی هستند که ممکن است آنها را در تبلیغات شهری یا کتاب‌های کمیک ببینید که می‌خواهند به هر وسیله‌ای که دم دستشان است شما را بخندانند.

شخصیت اکبر (با بازی محسن کیایی) غیرمعقول‌ترین، نچسب‌ترین و به قول مسعود فراستی مقوایی‌ترین شخصیت داستان است. نقش منفی ماجرا که ذره‌ای منطق روایی در عملکردش وجود ندارد و با یک بازی اگزجره از طرف کیایی، ترکیب بد آن کامل شده است. این کاراکتر به تنهایی به اندازه تمام نقش‌های منفی سینما خلافکار است. او به اندازه یک بارِ مشروب در هتل‌های آن ور آب مشروبات الکلی تولید می‌کند، به اندازه «هایزنبرگ» در سریال «بریکینگ بد» مواد مخدر دست‌ساز دارد و به اندازه یک ایستگاه فضایی دیش ماهواره و… انبار کرده. یعنی خودش به تنهایی شبیه به یک گروه سازمان یافته خلافکار است که اگر داستان قرار بود یک ساعت دیگر هم ادامه داشته باشد، به احتمال فراوان موارد دیگری مثل فروش اعضای بدن، قاچاق انسان و هر عمل خلاف دیگری که در ذهن مخاطب هست را هم به او می‌چسباندند.

در کنار این کاراکتر بد و شخصیت‌پردازی نادرست سازندگان اثر، محسن کیایی هم یکی از بدترین بازی‌هایش را در دینامیت انجام داده است. بازیگر مستعدی که پیش از این در آثار کمدی و جدی بازی کرده و در کارنامه‌اش فیلم‌های قابل دفاعی دارد، اما در دینامیت نتوانسته آنطور که از او انتظار می‌رفت ظاهر شود. استفاده از لحن و گویش لمپن‌گونه برای تیپیکال کردن شخصیت (که در نیمه انتهایی داستان آن را فراموش کرد و تمام آن لحن به مرور از بین رفت)، بازی‌های اگزجره مقابل شخصیت‌های اصلی داستان (مخصوصا در مواردی که قصد فریب همسایه‌های مذهبی‌اش را داشت) و مواردی از این دست نکاتی بودند که بازی کیایی را بیش از دیگر بازیگران، بد جلوه داد.

منبع : گروه فرهنگ خبرگزاری آنا

این مطالب را نیز ببینید!

طوفان در نمایشگاه جدید حوزه هنری! 

حوزه هنری نمایشگاه «همچنان؛ طوفان» را افتتاح کرد. به گزارش رمزفردا ، نمایشگاه بین المللی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *