نویسنده مقاله: لعبت میوه چیان
نوآوری تحول آفرین اولین بار توسط کریستنسن معرفی شد. نوآوری تحول آفرین، فرایندی است که به وسیله آن، یک محصول یا خدمت ابتدا در برنامههای ساده در پایین یک بازار ریشه میگیرد و سپس بیوقفه بازار را حرکت میدهد و درنهایت جایگزین رقبای ثابت میشود کریستنسن، دو نوع نوآوری تحول آفرین ارائه کرد: نوآوریهای بازار جدید که با “ایجاد تقاضایی جدید برای یک فناوری جدید” کار میکنند و نوآوریهای کم هزینه که “ویژگیهای مشابه فناوریهای موجود ارائه میدهند اما با هزینه های بسیار کمتر”. در رشدی که بر پایه نوآوریهای تحولآفرین رخ میدهد با صرف منابع کمتر، مشتریانی که اغلب از سوی بزرگترین شرکتها نادیده گرفته میشوند بهعنوان بازار هدف انتخاب شده و محصول یا نوآوری درحالیکه عملکرد قابل قبولی ارائه میدهد با کسری از هزینه قیمتگذاری میشود همچنین، این ایده نوآورانه باید خوب باشد، زیرا دوره بازاریابی نوآوریهای بد، گذشته است. نتفلیکس مثالی کلاسیک از نوآوری تحولآفرین است زیرا با ظهور سرویس پخش خانگی فیلمها، دنیای تماشای تلویزیون کابلی را برای همیشه تغییر داد. نوآوری تحولآفرین زمانی حاصل میشود که تعداد زیادی از مصرفکنندگان شروع به استفاده از خدمات، نرمافزار کاربردی یا پلتفرم شرکت میکنند یا زمانی که یک بازار جدید ایجاد شده باشد
خلق رشد برآمده از اقتصاد پساسرمایهداری و برگرفته از اکوسیستم ایدئولوژی کارآفرینی است که باعث ایجاد خلاقیت در کسبوکار، بهویژه کسبوکارهای فناوری محور شده است. فشار مالی و محدودیتهایی که استارتآپها برای دستیابی به رشد سریع، مشتری و تناسب محصول- بازار با آن روبرو هستند، همزمان با پیشرفت سریع فناوری و قابلیتهای فنی و مهارتهای افراد در گروهها، موجب ظهور خلق رشد شد. خلق رشد، یکی از فرآیندهای منحصربه فرد بازاریابی مبتنی بر اینترنت است و در درجه اول، هدف آن دستیابی به رشد شتابان و پایدار شرکت در دورهای کوتاه مدت است.
خلق رشد نهتنها به دنبال جذب مشتریان جدید، بلکه تعامل، فعالسازی و حفظ آنها برای مدت زمانی مشخص است به نحویکه نتوانند از آن پس، شرکت و محصولاتش را نادیده بگیرند خلق رشد، مانند هر فرایندی بر روی سه عنصر اساسی ساخته شده است. عنصر اول، ترکیبی از گروههایی با استعدادهای عملکردی متقابل برای شکستن دیوار بین بازاریابی سنتی و مهندسی است؛ بنابراین خلق رشد ترکیبی از بازاریابی، مهندسی و تجزیه وتحلیل دادهها است. عنصر دوم، استفاده مداوم از دادههای جمعآوی شده از رفتار کاربر و ارزیابی آن بهمنظور دستیابی به بینش و درک بهتر و نهایتا سومین عنصر، تکرار مداوم آزمایشها و ارزیابی یافتهها برای سازگاری سریع با نتایج است. طبق نظر الیس، خالق رشد افرادی با دانش گسترده در حوزه برنامهنویسی و بازاریابی و مسئول انجام آزمایشهای مداوم در محیطهای مختلف دیجیتال هستند تا به نتایجی دست یابند که به آنها امکان میدهد استراتژیهای رشد نمایی و نوآورانه را توسعه دهند
هسته اصلی مفهوم خلق رشد، رویکرد رشد مشتری محوری است که به برنامههای بازاریابی سنتی متکی نیست، بلکه هدف آن اجرای بازاریابی در خود محصول است. خلق رشد از جاگذاری مناسب تبلیغات استفاده میکند و بعد از آن به شیوهای مؤدبانه مشتریان بالقوه را به استفاده از خدمات و کالاها دعوت میکند و برخلاف استراتژی تهاجمی بازاریابی چریکی، با مسائل اخلاقی مواجه نیست زیرا تلاش میکند تا از طریق استفاده و نه از طریق لحظات تکاندهنده، توجه افراد را جلب کند خلق رشد متفاوت از بازاریابی ویروسی، به افرادی که اطلاعات را به اشتراک بگذارند وابسته نیست، بلکه به افرادی وابسته است که استفاده را به اشتراک میگذارند. همچنین خلق رشد همیشه اتفاق میافتد. خلق رشد محدود به زمان نیست و به کمپین خاصی متصل نیست
خلق رشد الزاماً تحت شرایط مشابه شرکتهای تحولآفرین نوآور که کریستنسن در تئوری نوآوریهای تحولآفرین تعریف کرده، ظهور یافته است. یکی از بهترین ویژگیهای خلق رشد، این است که خلق رشد بازگشت سرمایه را با دادههای اولیه بسیار کمتری نسبت به تاکتیکهای بازاریابی کلاسیک (سنتی) به حداکثر میرساند. دومین ویژگی مهم خلق رشد برخلاف تکنیکهای بازاریابی سنتی این است که به بودجه بازاریابی بزرگی نیاز ندارد، بلکه بر کیفیت نوآوری تمرکز میکند و اینکه چطور چیزی را که قبلا توسط حاکمان بازار ارائه نشده است برای مصرفکنندگان فراهم کند؛ چیزی که خلق رشد را به ریشه آن در تئوری نوآوری تحول آفرین پیوند میزند در خلق رشد، از استراتژیهای متنوعی در چارچوب استراتژیهای کششی، فشاری و محصولی یا به تعبیری دیگر درونگرا و برونگرا بهمنظور جذب، فعالسازی، حفظ کاربر و کسب درآمد از او و تشویقش به ارجاع محصولات و خدمات شرکت استفاده میشود.
امروزه نوآوری به عنوان یک اصل تاثیرگذار در فرآیند جهانیسازی شرکتها و سازمانها شناخته میشود ( این موضوع و جلوه آن در صنایع خدماتی مبحثی است که در ادبیات محققان مختلف از منظرهای متفاوتی به آن اشاره گردیده است. شاید نخستین بار شومپیر اقتصاددان بزرگ اتریشی بود که نوآوری را در قالب مفهومی علمی مطرح کرد. مارتیز رومن و همکارانش (۲۰۱۱) نوآوری را فعالیتهای صحیحی که کل سازمان را در برمیگیرد و رفتار سازمان را به گونهای خاص مقید میسازد تعریف کردهاند و بهزادی مقدم (۱۳۹۵) آن را نوع خاص تغییر که ایده جدیدی را، نخستین بار، برای ساخت یا بهبود کالا، خدمات یا فرایند عملی میکند تعریف مینماید. رادفر و خمسه (۱۳۹۵) تنها تغییر مدیریت شدهای که ایدهای را برای اولین بار به عمل تبدیل کند نوآوری میدانند
تکنیکهای مدیریت نوآوری در افزایش رقابت بسیار موثرند و از فرایند نوآوری در شرکتها پشتیبانی کرده و با شیوهای سیستماتیک به آنها کمک میکنند تا چالشهای جدید بازار را از پیش رو بردارند. مدیریت نوآوری سازمان را ملزم به ایجاد سیستمی مناسب جهت سازماندهی فرآیند تولید و غربالگری ایدههای نوآورانه به منظور اجرایی ساختن آنها میکند. نوآوری ارزشی، خود باید بهعنوان یک راهبرد برای ایجاد مزیت رقابتی پایدار قلمداد گردد، بنابراین باید در اهداف راهبردی سازمان به وضوح تشریح و تبیین شود
آنچه موفقیت سازمانها را در دنیای پررقابت امروز در زمینه نوآوری تضمین میکند، توانایی پاسخ سریع آنها به تغییرات محیطی و نیازها و وضعیتهای جدید است، این ویژگی قابلیت نوآوری است که توانایی فهم و پاسخگویی مناسب به محرکهای محیط خارجی را فراهم میکند. انعطافپذیری سازمان و عواملی چون نگرش باز سازمان نسبت به محیط پیرامون، پذیرش تاثیرات محیط اطراف و خروج از ساختار سازمانی بسته در ایجاد قابلیت نوآوری موثر میباشد