حامد دهقانی، پدر مهرسام به جامجم میگوید:« مهرسام هیچ بیماری خاصی نداشت. فقط زمانیکه به دنیا آمده بود یکی از بیضههایش بالا بود. برای همین پسرم از زمان تولد تا ۹ ماهگی زیرنظر پزشک بود. در این مدت انتظار داشتیم بیضه پایین بیاید، اما این اتفاق نیفتاد و برای همین دکترش گفت باید عمل جراحی شود و اگر عمل نشود، بیضه وارد روده شده و تبدیل به یک غده سرطانی میشود. با این تشخیص پزشک، ما بهشدت ترسیدیم و پیگیر درمان مهرسام شدیم. فکر میکردیم پس از جراحی و با بهبود شرایط جسمیاش به خانه برمیگردد. در بیمارستانی در هرمزگان، پسرم را به اتاق عمل بردند که مدت زمان جراحیاش پنج ساعت طول کشید. من علم پزشکی ندارم، اما نمیدانم چرا جراحی پسرم اینقدر زمان برد. بعد از گذشت پنج ساعت، پسرم را آوردند و تحویل بخش و ما دادند. چند دقیقه بعد، مادرش گفت قلب و نبضاش هیچ ضربانی ندارد. وقتی موضوع را با پزشکان بیمارستان در میان گذاشتیم، گفتند چون پسرمان آرامبخش گرفته است، کمی طول میکشد تا به هوش بیاید. با گذشت زمان، اما مهرسام به هوش نیامد و پزشکان عمل احیاء را آغاز کردند.»
پدر داغدار ادامه میدهد:« من فکر میکنم پسرم همان زمانی که از اتاق عمل بیرون آمد، مرگ مغزی شده بود، اما پزشکان برای آنکه متهم به کمکاری و بیمبالاتی در انجام درمان نشوند، این مساله را از ما مخفی کرده بودند. حتی خانم دکتر پسرم هم به ما گفت من رویم نمیشد به شما بگویم، اما پسرتان همان لحظه مرگ مغزی شده بود. او گفت عملی که من انجام دادم، موفقیتآمیز بود، اما دادن دوز بالای داروی بیهوشی توسط پزشک بیهوشی، تمام سلول های مغزی مهرسام را از بین برد و برای همین کودک مرگ مغزی شد.»
پدر در مورد اعضای اهداییکودکش میگوید:« بعد از اعلام مرگ مغزی، مهرسام به بیمارستان شهید محمدی هرمزگان منتقل شد که در بیمارستان کبد پسرم را اهدا کردیم تا در بیمارستان ابنسینای شیراز به بیماران نیازمند اهدا شود. البته اگر زودتر بحث مرگ مغزی کودکم را اعلام میکردند، من قلبش را هم به بیماران نیازمند میبخشیدم. من از تیم پزشکی بیمارستان به دلیل بیمبالاتی شکایت کردهام. چون نمیدانم برای فرزندم چه مشکلی به وجود آمد که منجر به مرگ او شد. آیا اکسیژن به بچه نرسید، یا از روی تخت افتاد. در هر صورت من شکایتم را کردهام تا کودک دیگری قربانی کم کاری و بی مبالاتی پزشکان خطاکار نشود.»
- لیلا حسین زاده