او از یک طرف با سختگیری در مورد ترانزیت کامیون‌‌‌های ایرانی و از طرفی با سخنان تند علیه رویکرد و رزمایش ایران و نیز برگزاری مانورهای نظامی پی در پی و کشاندن پای پاکستان به منطقه و نیز ابراز دوستی و حتی همکاری آشکار با اسرائیل و فراتر از آن، ابراز ادعاهای هویتی علیه جمهوری اسلامی و متهم کردن ایران به مشارکت در قاچاق مواد مخدر تلاش کرده است به نوعی تهران را به مبارزه بطلبد.

به نظر می‌رسد رویکرد جدید وی ناشی از مسائل ذیل است:

۱) رئیس‌جمهور آذربایجان پس از تصرف قره‌‌‌باغ و اعمال حاکمیت دوباره بر این سرزمین از اعتماد به نفس لازم برخوردار شده است و حمایت‌‌‌های بین‌المللی و منطقه‌‌‌ای را پشت سر خود می‌‌‌بیند.

۲) با تن‌دادن به مصالحه مدنظر مسکو، در عمل روسیه را همراه خود دیده و پشتیبانی احتمالی روسیه از ایران را منتفی ارزیابی کرده است.

۳) باتوجه به حمایت‌‌‌های اسرائیل و بریتانیا از آذربایجان و سکوت آمریکا و سایر قدرت‌‌‌ها، با تنش‌‌‌آفرینی در برابر ایران، به نوعی درصدد کسب حمایت بیشتر این کشورها و جلب توجه آنان در مورد اهمیت آذربایجان برای مقابله با ایران است.

۴) با توجه به استمرار موجودیت جمهوری آرتساخ در استپاناکرت یا خان‌کندی تلاش دارد با تنش‌‌‌آفرینی علیه ایران، افکار عمومی داخل آذربایجان را از استمرار اشغال بخشی از قره‌باغ دور نگه دارد.

۵) موقعیت ایران را با توجه به استمرار تحریم‌‌‌ها ضعیف و ضربه‌پذیر ارزیابی می‌کند.

۶) با توجه به موقعیت ضعیف ارمنستان، بیم و ملاحظه‌‌‌ای نسبت به اتحاد احتمالی ایران با ارمنستان ندارد.

۷) نظر به مفاد مصالحه آتش‌‌‌بس قره‌‌‌باغ و وعده‌هایی که به باکو داده شده است و همراهی و ضعف پاشینیان، باکو را قادر به اتصال به نخجوان از طریق ارمنستان تصور کرده و از این منظر نیز نسبت به ایران احساس بی‌نیازی می‌کند.

۸) باتوجه به موضع‌گیری ایران در مورد عدم تغییر مرزهای سیاسی می‌‌‌خواهد با اعمال فشار به ایران، کشورمان را به تجدیدنظر در موضع خود و همراهی یا سکوت نسبت به متصل شدن باکو به نخجوان از خاک ارمنستان وادارد.

۹) پس از منازعه قره‌‌‌باغ، نفوذ ترکیه در آذربایجان بیشتر شده و بخشی از اقدامات جمهوری آذربایجان با هدایت ترکیه است.

۱۰) نفوذ اسرائیل نیز بعد از جنگ بیشتر شده و احتمالا بخشی از این دسیسه‌‌‌ها به تحریک اسرائیل بوده است.

۱۱) باتوجه به ضرورت تعیین حدود ایران و آذربایجان در بستر و زیربستر دریای خزر، این تنش‌آفرینی در راستای وادارسازی ایران به تمکین به خواسته‌‌‌های آذربایجان در مورد تعیین حدود در دریای خزر است.

۱۲) هم جمهوری آذربایجان و هم ترکیه روی پان‌ترک‌‌‌های داخل ایران، به‌ویژه لابی پان‌ترک دارای قدرت سیاسی و اقتصادی به عنوان اهرمی برای نفوذ در ایران حساب باز کرده‌اند؛ بنابراین ایران را قادر به پاسخگویی مناسب در برابر خود نمی‌‌‌دانند.

۱۳) ترکیه با توجه به استمرار تحریم‌‌‌های ایران تصور می‌کند که ایران وابسته و محتاج به ترکیه است و توان اقدام رادیکالی در برابر تنش‌آفرینی‌‌‌های ترکیه و باکو را ندارد.

۱۴) باتوجه به آزادسازی قره‌باغ مشروعیت و محبوبیت علی‌‌‌اف بالا رفته و امکان ضربه‌‌‌زنی علیه وی به وسیله اپوزیسیون اسلام‌گرا و نزدیک به ایران ضعیف است.

باتوجه به همگی این موارد به نظر می‌رسد تنش‌آفرینی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رژیم الهام علی‌‌‌اف در باکو علیه ایران تشدید خواهد شد؛ اما بدیهی است به دلیل ضعف ذاتی آذربایجان در برابر ایران از همه جنبه‌‌‌های جغرافیایی، جمعیتی، استراتژیک و نظامی، امکان توسعه این تنش‌‌‌ها تا حد جنگ منتفی است.

همچنین می‌توان گفت ایران با اتکا به اقدامات ذیل می‌تواند باکو را به تجدیدنظر در تنش‌‌‌آفرینی وادارد.

۱) رفع تحریم‌ها و بهبود موقعیت منطقه‌ای و بین‌المللی ایران.

۲) شناسایی، مهار و تضعیف شبکه‌های لابی باکو و ترکیه در ایران.

۳) نیل به سیاست مشترک با روسیه و ارمنستان. در این راستا ایران باید همکاری صریح روسیه را مطالبه کند و در صورت عدم‌همکاری مسکو، به سمت چرخش در مناسبات و حتی نزدیکی به گرجستان حرکت کند. در مقابل چنانچه روسیه با ایران همراهی و همکاری کند، شناسایی اوستیا، ابخازیا و کریمه می‌تواند یک پاداش ایران به همراهی احتمالی روسیه باشد و البته این موضوع باید در گرو کسب امتیاز خوب و مناسب از روسیه باشد.

۴) ایران در مقابل طرح اتصال باکو به نخجوان از طریق سیونیک، طرح اتصال ماکو به ایروان از طریق خاک ترکیه یا نخجوان را مطالبه کرده و ارمنستان نیز طرح اتصال به خاک روسیه از طریق آذربایجان را مطرح کند؛ چنین خواسته‌‌‌ای به عنوان رفع انسداد می‌تواند به‌طور مشترک از سوی تهران و مسکو و ایروان مطرح شود.

*محمدعلی بهمنی قاجار(کارشناس مسائل حقوق بین‌الملل)