این دیدگاه فرض میکند حتی در صورت رسیدن به یک توافق مطلوب از هر جهت این احتمال وجود دارد که رئیسجمهور بعدی آمریکا از این توافق خارج شود چون نظام آمریکا یک نظام ریاستی است.
از طرف دیگر تبدیل کردن توافق برجام به یک معاهده بینالمللی و تصویب آن در سنای آمریکا هم مشکلات پیچیده خودش را دارد. در نتیجه جمهوری اسلامی ایران نباید فرصت را از دست بدهد و باید با یک توافق خوب و عملی زمینه را برای آزادسازی پولهای بلوکهشده خود و بازگشت پول حاصل از فروش نفت به کشور و لغو تحریمهای اعمالشده علیه بانک مرکزی و بسیاری از شرکتهای دیگر و سپاه پاسداران فراهم کند. اما دیدگاه دومی وجود دارد که میتوان آن را ادامه خط فکری مقاومت در سیاست خارجی به قصد وادار کردن رقبا به دادن امتیازات دانست. دیدگاهی که ظاهرا در تیم مذاکرات هستهای مسلط و غالب است. بر اساس این نگرش آمریکا و غرب هیچگاه حاضر به دادن امتیازات مهم و ادامهدار به ایران نخواهند بود و آمریکا تا زمانی که مجبور نشود دست از اعمال تحریم علیه ایران بر نخواهد داشت و تحریمهای اعمالشده را لغو نخواهد کرد. راه مجبور کردن آمریکا به دست کشیدن از تحریمها آن است که ایران در دو جبهه توانایی خود را افزایش دهد و به سطح بازدارندگی کافی دست پیدا کند. جبهه نخست اقتصاد داخلی است. اگر ایران بتواند مشکلات اقتصادی خود را در داخل که بخش مهمی از آنها ناشی از فساد اداری و باور نداشتن به شیوههای بومی در اداره کشور در بین سیاسیون و بوروکراتهاست برطرف و تولید داخلی را تقویت کند و با تعدادی از کشورهایی که مثل جمهوری اسلامی ایران با آمریکا مشکل دارند مراوده تجاری و اقتصادی داشته باشد، در آن صورت از آسیبپذیری اقتصادی خود خواهد کاست و بازدارندگی مطلوب را ایجاد خواهد کرد. در جبهه دوم ایران باید با ادامه پیشرفتهای فنی هستهای، زمین بازی را در سطح استراتژیک به نفع ایران تغییر دهد. در این حالت آمریکا مجبور میشود امتیازاتی را که ایران میخواهد، بدهد. بر اساس این باور، هنوز زمان برای رسیدن به توافق، مناسب نیست؛ زیرا آمریکا حاضر به لغو همه تحریمها در شرایط فعلی و بدون انجام مذاکره درباره مسائل منطقهای نیست. گذشت زمان بیشتر از آنکه به نفع آمریکا باشد به سود جمهوری اسلامی ایران است؛ زیرا قدرت بازدارندگی آن را بیشتر میکند و نامعادله موجود در شرایط فعلی را تبدیل به یک معادله نسبتا برابر میکند.
این دیدگاه که در نظریههای روابط بینالملل برگرفته از دیدگاههای انتقادی و تفسیری است رویکردی انتقادی نسبت به معادلات قدرت در سیاست بینالملل دارد و با برداشتهای رئالیستی از قدرت و محدود کردن قدرت کشورها به قدرت اقتصادی و نظامی موافق نیست. بهعنوان مثال این گروه معتقد است درباره قدرت آمریکا در نظام بینالملل اغراق میشود و امکان توسعه و حتی افزایش قدرت در تقابل با آمریکا وجود دارد و راهحل این کار در تشکیل حلقههای تجاری و سیاسی بین دولتهای منتقد و مخالف آمریکا در نظام بینالملل است.
همچنین معتقد است در بین سیاستمداران اراده جدی برای همکاری استراتژیک با چین و روسیه وجود ندارد وگرنه ایران میتواند این دو قدرت بزرگ را هم در بحث هستهای با خود همراه کند. به زبان الهیات سیاسی از نظر این گروه ایمان سیاسی در بین سیاستمداران برای مقاومت در برابر زیادهخواهیهای آمریکا در حد مطلوب و شایسته نیست و این ریشه بسیاری از مشکلات در سیاست خارجی و از جمله توافق هستهای است. حملات این گروه به برجام در سالهای گذشته ریشه در این باور و تفسیر از شرایط بینالملل دارد تا حدی که برخیها معتقدند این گروه اساسا به هر نوع توافق با آمریکا بدبین است و آن را به ضرر جمهوری اسلامی ایران و کاهنده قدرت بازدارندگی استراتژیک آن میداند.
حال پرسش این است که کدام یک از این دو دیدگاه در چند ماه آینده دست برتر را خواهد داشت؟ واقعیت این است که اصولگرایان در حال حاضر قدرت را در دست دارند و لذا ارائه یک کارنامه موفق سیاسی از نظر افکار عمومی برای آنها اهمیت زیادی دارد. آنها با وعده بهبود معیشت مردم و حل مشکلات اقتصادی کشور قدرت را در دست گرفتهاند و اکنون باید اثبات کنند که توانایی این کار را دارند. هرچند گروه دوم مورد بحث در اینجا اعتقادی به حاد بودن مشکلات کشور ندارد، اما گروه نخست بر این باور است که در صورت حل نشدن مشکلات اقتصادی و معیشتی در شرایط فعلی امکان بحرانیتر شدن اوضاع اقتصاد دور از ذهن نیست و اگر اصولگرایان در این زمینه مقصر شناخته شوند نه تنها اقبال آرای مردد نسبت به آنها کمتر خواهد شد، بلکه پایگاه رای اصولگرایی هم نسبت به کارآمدی اصولگرایان دچار تردیدهای جدی خواهد شد.
از همین رو منطق سیاستورزی ایجاب میکند که اصولگرایان در شرایط فعلی به سمت یک توافق خوب حرکت کنند. نتیجه نهایی این رقابت داخلی به متغیرهای زیادی بستگی دارد اما بیتردید متغیر زمان بسیار تعیینکننده است. شاید در آینده دور توافق مورد نظر گروه دوم عملی شود، اما معلوم نیست در آن زمان خاص، مطلوبیت و فایده لازم را داشته باشد یا نه؟
یک توافق همیشه مطلوبیت ثابتی ندارد درست مثل کاهش مطلوبیت خوردن آب بعد از لیوان اول. یعنی علاوه بر ماهیت توافق زمان انجام توافق هم یک متغیر کلیدی است.
*دکتر رحمن قهرمانپور(پژوهشگر ارشد مسائل بینالملل)