مربی تیم ملی والیبال نشسته که به دلیل ابتلا به بیماری فلج اطفال دچار معلولیت شده است، میگوید؛ همیشه با توکل به امام رضا (ع) که بزرگ ترین حامی او در زندگی بوده توانسته به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کند.
به گزارش رمز فردا ، هادی رضایی در سن ۴ سالگی به دلیل مبتلا شدن به بیماری فلج اطفال، از سمت پای راست، دچار معلولیت شده است. خودش میگوید که ابتدای بیماری، این مساله تا مدتها اذیتش میکرده، اما به مرور زمان این مساله برای او و خانوادهاش عادی شده تا اینکه در نهایت پس از آشناییاش با ورزش معلولان و استمرار و مداومتش در تمرینها و میادین، موفقیتهای ورزشی سراغش آمده است.
رضایی سال ها در عرصه های مختلف ورزشی فعال بوده و اینک سرمربی تیم ملی والیبال نشسته کشورمان است. رضایی در آذرماه ۱۳۳۹ در شهر مشهد و خانوادهای برخوردار از دو خواهر و یک برادر به دنیا آمده، او یک دختر و یک پسر دارد. پسر او نیز حرفه پدر در ورزش را ادامه داده و اکنون داور رسمی فوتبال نیز هست.
او که در شهر مقدس مشهد متولد و بزرگ شده، در ابتدا وجود بابرکت امام رضا(ع) و سپس خانوادهاش را بزرگترین حامی خود در طول زندگیاش میخواند و میگوید: هر زمان در هر کاری دچار مشکل میشوم، به امام رضا (ع ) رجوع میکنم.
هادی که در شهر مقدس مشهد متولد و بزرگ شده، در ابتدا وجود بابرکت امام رضا(ع) و سپس خانوادهاش را بزرگترین حامی خود در طول زندگیاش می خواند و می گوید: هر زمان در هر کاری دچار مشکل می شوم، به امام رضا رجوع می کنم. با هم این گفت و گو را می خوانیم.جانباز نیستم، اما افتخار همکاری با جانبازان را دارم
من اواخر دهه ۳۰ در شهر مقدس مشهد به دنیا آمدم. در حال حاضر دو فررند پسر و دختر دارم که پسرم دانشجوی سال آخر رشته مدیریت بحران است و دخترم نیز دکترای صنایع دارد، البته فرزندانم در حال حاضر در خارج از کشور زندگی میکنند. دو خواهر و یک برادر دارم که هیچ کدام فعالیت ورزشی ندارند و فرزند اول خانواده هستم، هرچند جانباز نیستم اما افتخار همکاری با جانبازان را دارم.
به طور اتفاقی با والیبال نشسته آشنا شدم
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، من در رشتههای هندبال، بسکتبال، والیبال، پینگ پنگ و شطرنج فعالیت می کردم و با پشتکار و ممارست در تمرینهای ورزشی توانستم در رشته هندبال، قهرمان آموزشگاههای کشور شده و به اردوی جوانان راه پیدا کنم. بعد از انقلاب اسلامی نیز با توجه به شروع فعالیت ورزش معلولین در سال ۱۳۵۹ به طور اتفاقی با والیبال نشسته آشنا شدم، در آن زمان به دلیل مشکلی که برای مربی وقت والیبال نشسته استان خراسان پیش آمده بود، به عنوان بازیکن و مربی همراه تیم به شهر تبریز رفته و اولین دوره مربیگری والیبال نشسته را تجربه کردم، در سال ۱۳۶۴ هم به عضویت تیم ملی والیبال نشسته درآمده و در اولین سفر برونمرزی و کسب تجارب بینالمللی به کشور نروژ رفتم، رشته والیبال برای نخستین بار در سال ۱۹۸۰وارد بازیهای پارالمپیک شد، ایران نیز نخستین حضور خود را در سال ۱۹۸۸ تجربه کرد و در بخش والیبال نشسته به مقام قهرمانی رسید که در نوع خود تجربه جالبی بود.
تیم کشورمان از آن زمان به بعد همواره پای ثابت رشته والیبال نشسته بود و در مجموع در ۹ دوره حضورش شامل قهرمانی در ۱۹۸۸ سئول، ۱۹۹۲ بارسلون، ۱۹۹۶ آتلانتا، ۲۰۰۰ سیدنی، ۲۰۰۸ پکن، ۲۰۱۶ ریو، ۲۰۲۱ توکیو و نایب قهرمانی در ۲۰۰۴ آتن و ۲۰۱۲ لندن به ۷ مدال طلا و ۲ نقره دست یافت که این امر سبب شد تا پرافتخارترین تیم پارالمپیک لقب بگیرد.
قبل از انقلاب نگاه به ورزش معلولین، ترحم آمیز بود
قبل از انقلاب نگاه به ورزش معلولین وجود نداشت و به معلولین به عنوان افراد پایین جامعه نگاه میشد و احساس ترحم به آنها داشتند، من با توجه به این که حتی دوران قهرمانی را طی کرده بودم، نگاهها و تشویقها در آن زمان به گونهای بود که میگفتند ماشاءالله به چولاق (آفرین به دست و پا شکسته)، این دیدگاه تا اوایل انقلاب ادامه داشت و همچنان رفتار و احساس مردم به یک ورزشکار معلول به صورت ترحمآمیز بود. بعد از انقلاب به خصوص پس از شروع جنگ و مطرح شدن جانبازان جنگی، معلولین کم کم ارزش خود را بیشتر پیدا کرده و بحث سلامت جانبازان و روحیات آنها سبب شد تا ورزش معلولین و جانبازان جایگاه خود را پیدا کنند. به عنوان نمونه در بازیهای پارالمپیک سئول کره جنوبی یادم هست که فقط از بازیهای ایران یک دقیقه و نیم پخش شد و یک آهنگ درام هم گذاشتند، در حقیقت نگاه ورزشی نبود، بلکه هنوز هم ترحمی بود. البته این نوع نگاهها با هر پارالمپیک تغییر و ورزش جانبازان و معلولین به مرور زمان جایگاه خود را پیدا میکرد، به طوری که کم کم بازیهای پارالمپیک پخش مستقیم می شد و دیگر خبری از نگاه ترحم آمیز به ورزش معلولان نبود.
من با توجه به این که حتی دوران قهرمانی را طی کرده بودم، نگاهها و تشویقها در آن زمان به گونهای بود که میگفتند ماشاء الله به چولاق( آفرین به دست و پا شکسته) ، این دیدگاه تا اوایل انقلاب ادامه داشت و همچنان رفتار و احساس مردم به یک ورزشکار معلول به صورت ترحمآمیز بود. بعد از انقلاب به خصوص پس از شروع جنگ و مطرح شدن جانبازان جنگی، معلولین کم کم ارزش خود را بیشتر پیدا کرده و بحث سلامت جانبازان و روحیات آنها سبب شد تا ورزش معلولین و جانبازان جایگاه خود را پیدا کنند.
دانشجوی کارشناسی مدیریت بازرگانی هستم
من دوران دبستان تا دبیرستان را در مشهد گذراندم و در سال ۵۸ دیپلم گرفتم، در آن زمان که بحث انقلاب فرهنگی و جنگ تحمیلی مطرح بود، دانشگاهها به مدت یکسال و اندی تعطیل شدند، اما با این وجود درسم را ادامه دادم و در حال حاضر دانشجوی ترم هفت مدیریت بازرگانی هستم، الان هم حدود ۱۴ واحد دیگر دارم تا کارشناسی خود را بگیریم، در حقیقت علاوه بر ورزش حرفهای و انجام کار اقتصادی، تحصیلات خود را نیز ادامه میدهم.
دوران انقلاب حدود ۱۸ ساله بودم، در آن زمان آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب در مشهد بودند که ما تظاهرات هم میرفتیم، محلهی که ما زندگی میکردیم درست نزدیک محلهی پدر آیت الله خامنهای بود که آنجا زندگی میکردند، شهید کامیاب، هاشمی نژاد، آیت الله مرعشی و آیت الله صفایی جزو کسانی بودند که از سردمداران انقلاب در آن زمان به حساب میآمدند. همه دوران انقلاب را در محلهای که نزدیک به حرم مطهر بود زندگی کردم و خاطرات بسیار زیادی از تظاهرات و پیشگامان انقلاب دارم که ما هم رهروی راه آنها بودیم.
علی کشفیا بهترین دوست من در گذشته و الان است
به دلیل این که هم بازیکن و هم مربی بودم، دوستان زیادی داشتم اما نزدیک ترین دوستم که از اواخر سال ۶۳ با هم در اردوی تیم ملی بودیم و نزدیک به ۲۰ سال در اردوها با او هم اتاق بودم، علی کشفیا است که چیزهای زیادی از او یاد گرفتم و همیشه ارتباط نزدیکی بین ما وجود داشت، به طوری که بچههامون ما را عمو صدا میکردند، شاید از برادرم هم به من نزدیک تر بود.
روایت چهار دهه فعالیت ارزشمند در والیبال نشسته
ورودم به والیبال نشسته از سال ۱۳۵۹ آغاز شد، در سال ۱۳۷۵ به عنوان کاپیتان تیم ملی والیبال نشسته در مسابقات جهانی نروژ شرکت کردم، در ۳ دوره پارالمپیک ۸۸ سئول، ۹۲ بارسلونا و ۹۶ آتلانتا کاپیتان تیم ملی والیبال نشسته بودم و سال۹۶ بارسلون به عنوان بهترین دریافت کننده و امتیازآورترین بازیکن انتخاب شدم که دستاورد آن کسب ۳ مدال طلا بود. بعد از آن از تیم ملی خداحافظی کردم و به عنوان رییس انجمن ورزش جانبازان و معلولین استان خراسان فعالیت خود را شروع کردم، بعد از ۸ ماه به عنوان سرمربی تیم ملی والیبال نشسته انتخاب شدم که دستاورد مدیریتی من کسب ۴ مدال طلا، دو نقره و در مسابقات جهانی نیز ۴ طلا، ۲ برنز و یک نقره بود.
تقریبا ۴۲ سال است که در این حوزه کار میکنم و افتخار این را داشتم که ۱۴ سال به عنوان رییس انجمن جانبازان و معلولین استان خراسان حضور داشته باشم که از بین این سال ها، ۱۱ سال آن را در بین ۳۰ استان کشور همواره در جایگاه نخست قرار داشتیم.
محله ی که ما زندگی میکردیم درست نزدیک محلهی پدر آیت الله خامنهای بود که آنجا زندگی میکرد، شهید کامیاب، هاشمی نژاد، آیت الله مرعشی و آیت الله صفایی جزو کسانی بودند که از سردمداران انقلاب در آن زمان به حساب میآمدند. همه دوران انقلاب را در محلهای که نزدیک به حرم مطهر بود زندگی کردم و خاطرات بسیار زیادی از تظاهرات و پیشگامان انقلاب دارم که ما هم رهروی راه آنها بودیم.
ورود به عرصه مدیریت ورزشی
من در سال ۲۰۱۰ به مدت ۳ سال معاونت فنی فدراسیون جانبازان و معلولان را برعهده داشتم و بعد از آن نیز به عنوان هیئت رییسه فدراسیون و خبره ورزشی در ۳ دوره ریاست آقایان خسروی وفا و صمیمی بودم. دو دوره هم به عنوان هیات اجرایی کمیته ملی پارالمپیک انتخاب شدم که در هر دوره بنا به دلایلی حضورم کم رنگتر شد. حدود یک سال و نیم هم با پیشنهاد دوستان دبیرکل کمیته ملی پارالمپیک شدم، چون در پست هیئت اجرایی با رای مجمع انتخاب شده بودم از این سمت استعفا و تنها در سمت دبیر کلی به فعالیتم ادامه دادم. هر چند به عنوان عضو افتخاری تا به الان در هیئت اجرایی کمیته ملی پارالمپیک نیز حضور دارم.
آغاز فعالیتهای ورزشی در عرضه جهانی
در ادامه فعالیتهای ورزشی من از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ عضو هیات مدیره سازمان جهانی والیبال نشسته و مسوول توسعه والیبال معلولان در جهان انتخاب شدم و حدود ۹ سال دبیرکل والیبال آسیا و اقیانوسیه بودم. در حال حاضر نیز ۳ ماه است که در سمت نایب رییس آسیا و اقیانوسیه هستم، ۳ سال مسوولیت کمیته مربیان والیبال نشسته را بر عهده داشتم، مدرس بینالمللی هستم و در حدود ۲۳ کشور در دورههای مختلف تدریس کردهام. همچنین در دو دوره بازیهای پاراآسیایی اینچئون و گوانجو به عنوان معاون کاروان حضور داشتم، در ۲۰۱۸ جاکارتا و ۲۰۲۱ پارالمپیک توکیو نیز سرپرست کاروان بودم.
آغاز فعالیت اقتصادی از سن ۱۸ سالگی
چون پدرم بازاری بود، از ۱۸ سالگی در کنار فعالیت های ورزشی کار اقتصادی نیز انجام می دادم و تولیدی لوازم و البسه ورزشی داشتم، در طی این سالها تلاشم بر این بود که به منابع مالی ورزشی فکر نکنم، در حال حاضر نیز نمایندگی البسه و کفش ورزشی را در مشهد دارم، البته طی چند ماه اخیر و به ویژه بعد از بازیهای پارالمپیک توکیو سعی کردم بیشترین تمرکز خود را بر روی کارهای اقتصادی بگذارم.
شکایت بعضیها را به امام رضا (ع) بازگو میکنم
چون در مشهد متولد شده ام، ارادت خاصی به علی ابن موسی الرضا(ع) دارم و همیشه بعد از پدر و مادرم بزرگ ترین حامی خود را آقا امام رضا می دانم.
چون پدرم بازاری بود، از ۱۸ سالگی در کنار فعالیت های ورزشی کار اقتصادی نیز انجام می دادم و تولیدی لوازم و البسه ورزشی داشتم، در طی این سالها تلاشم بر این بود که به منابع مالی ورزشی فکر نکنم، در حال حاضر نیز نمایندگی البسه و کفش ورزشی را در مشهد دارم. من هر چه دارم از علی ابن موسی الرضا (ع) است.چراکه در کنار بارگاه امام رضا بزرگ شده ام و افتخار می کنم که مشهدی هستم، هر زمان در کار دچار مشکل می شوم، به امام رضا رجوع می کنم و شکایت بعضی ها را به او می کنم. حتما بعضی ها هم شکایت بنده را به امام رضا کردند که جای تعجب نیست.شاید در مراحل مختلف ورزشی شخص محمود خسروی وفا خیلی کمکم کرد و همواره حامی من در ورزش و بویژه در والیبال نشسته بود و معتقدم اگر او نبود، الان در ورزش حضور فعالی نداشتم، این روند را طی ۴۰ سال گذشته می گویم، فکر می کنم من تنها کسی باشم که از سال ۵۹ که محمود خسروی وفا در راس ورزش معلولین قرار گرفت، از همان زمان وارد ورزش شدم و شناخت کامل از همدیگر داریم و کار می کردیم.
دو مدالم را اهدا کردهام
من مدالهای زیادی را کسب کردهام ولی ۲ مدال خود را به آسایشگاه فیاض بخش مشهد که نزدیک به ۵۰۰ بچه معلول در آنجا زندگی میکند اهدا کردهام و یکی دیگر از مدال هایم در موزه ورزش است. این دو جا را به دلیل این که مخاطبین خاص خود را دارد، بهترین جای ممکن برای اهدای مدالهای خود دیدم.
برخی از مسئولان، والیبال نشسته را نمیشناسند
خاطرات زیادی را از مدیران ورزش استان خراسان رضوی با سلیقههای متفاوت دارم که هم خوب است و هم نامناسب، خاطراتی که امکان دارد مدیر کل دغدغه ورزش معلولین نداشته و فقط برای رفع تکلیف به ما کمک میکرده، مدیر کلهایی هم داشتیم که عاشق ورزش جانبازان و معلولین بودند، بیشترین چیزی که همیشه باعث رشد ورزش معلولین شده نگاه و تشویق مردم به این قشر از جامعه بوده است. یادم هست یک روز وقتی از فرودگاه تهران سوار تاکسی شده بودم راننده من را شناخت و گفت؛ آفرین بر شما با این رشته ورزشی، همیشه ما را خوشحال میکنید و با اصرار پول نمیخواست از من بگیرد. این بزرگترین پاداشی است که یک مربی یا ورزشکار میتواند بگیرد. این گونه مسائل است که برای ما اهمیت دارد. جوایز میآید و میرود، مدیران هم میآیند و میروند، مدیرانی که ۳۰ سال پیش بودند الان معلوم نیست که کجا هستند.
به یاد دارم یکی از مسوولین وزارت ورزش برای دیدن والیبال نشسته با سالن آمده بود و از من پرسید که وضعیت فوتبال نشسته ما چگونه است؟ حتی اسم والیبال نشسته را نمیدانست و با فوتبال اشتباه می گرفت. برای من خندهدار بود با وجود این که ۹ تا پارالمپیک شرکت کردهایم باز هم میبینیم برخی از مسئولین اصلا اطلاعی از رشته والیبال نشسته ندارند. اینها درد است، نه این که برای من هادی رضایی یا بازیکن والیبال نشسته این موضوع مهم باشد، بلکه آن آقایی که مسئولیت دارد هنوز این رشته را که یکی از پرافتخارترین ورزش کشور است، نمیشناسد. اولین رشته تیمی که قبل و بعد از انقلاب قهرمان جهان و پارالمپیک بوده و هست. ما هیچ رشته تیمی نداشتیم با چنین افتخارآفرینی! اما جوانانی داشتیم که با صغر سنی این کار را انجام دادند اما بزرگسالان نه؛ به جرئت میتوانم بگویم اهمیتی که به والیبال نشسته در سالهای قبل در خارج از کشور به این رشته میدادند، کمتر از ایران بود. آن زمان به طور مرتب در تورنمنتهای مختلف شرکت میکردیم، مسابقات قهرمانی کشور برگزار میشد، کار والیبال نشسته راحتتر بود اما الان جایگاه این رشته در خارج از کشور پررنگتر از داخل ایران است، به طوری که در حال حاضر تیمهای اروپایی که در رده دوازدهم قرار دارند در طول سال ۱۰ تورنمنت شرکت میکنند، ولی ما از سال ۹۵ تا به الان هنوز نتوانستهایم قهرمانی کشور در این رشته برگزار کنیم. هر چه داریم از قبل است، اگر به داشتههای خود دراین رشته اضافه نکنیم، در آینده با خلاء مواجه می شویم.
همه در باد قهرمانی والیبال نشسته خوابیدهاند
ورزش هزینه دارد همه در باد قهرمانی والیبال نشسته خوابیدهاند و فکر میکنند همیشه این قهرمانی اتفاق میافتد. در صورتی که اگر یک روز عقب بمانیم دیگر نمیتوانیم قهرمانی را تکرار کنیم، این را باید مسئولین متوجه شوند، وقتی ۶ سال قهرمانی کشور برگزار نمیشود، چطور میتوانیم یک ورزشکار خوب پیدا کنیم. ۱۰ سال است که مسابقات در رده سنی جوانان برگزار نشده، این ها ضعف ورزش معلولین است که امیدوارم در آینده این خلاءها مرتفع شود. یک چیزی که همشه برای ما سنگینی میکند نگاه مردم و مسئولین به رشته والیبال نشسته است. اگر ما دوم پارالمپیک شویم، در حقیقت شکست خوردیم، در پارالمپیک لندن که دوم شدیم همه ما را محاکمه می کردند که چرا دوم شدیم، در صورتی که تیمهای ما بین ۱۲ تیم، دوازدهم میشود و افتخار آنها این است که به المپیک راه پیدا کردند، این نوع نگاه سنگین است. هر چند حق این رشته قهرمانی است اما قهرمانی زمانی بدست میآید که مسابقات قهرمانی کشور برگزار شود و از اردوهای منظم برخوردار باشیم.
به یاد دارم یکی از مسوولین وزارت ورزش برای دیدن والیبال نشسته با سالن آمده بود و از من پرسید که وضعیت فوتبال نشسته ما چگونه است؟ حتی اسم والیبال نشسته را نمیدانست و با فوتبال اشتباه می گرفت. برای من خندهدار بود با وجود این که ۹ تا پارالمپیک شرکت کردهایم باز هم میبینیم برخی از مسئولین اصلا اطلاعی از رشته والیبال نشسته ندارند.
با سلیقه مدیرها نمیتوانم کار کنم
بیشترین وقتم هم اکنون صرف آموزش است و حتی در مازندران یک دوره کلاس درجه یک مربیگری را برای مربیان والیبال نشسته تدریس کردم، بیشتر مطلب می نویسم و اگر دوستان من را لایق بدانند در کنار فعالیت ورزشی، به آنها مشاوره نیز می دهم. در ۲ ماه اخیر با حضور در ۲ اردوی والیبال نشسته سعی کرده ام بازیکنان را از نظر کارهای تکنیک و تاکتیک مورد ارزیابی قرار دهم و برای مسابقات جهانی آنها را آماده کنم.
شش ماه پیش به عنوان مدیر تیم های ملی والیبال نشسته منصوب شدم، اما شرایط کار آن طور که انتظار داشتم نبود، من هر کجا مسئولیت قبول کردم، اختیار تام داشتم «با سلیقه مدیرها نمی توانم کار کنم،» روند کارم به گونه ای است که باید با اهداف و برنامه پیش بروم.
روایتی از علی پروین درباره کشک بودن مدیر فنی
روز اول که مدیریت تیم های ملی والیبال نشسته را بر عهده گرفتم، تصورم بر این بود که برنامه های ۳ تیم را همزمان پیش ببرم، ولی بعد دیدم امکان ندارد. این جا بود که به یاد حرفی از علی پروین افتادم که می گفت: مدیر فنی یعنی کشک. بعد از این مساله با عذرخواهی از فدراسیون جانبازان و معلولین، اعلام کردم که دیگر نمی توانم این مسئولیت را بر عهده بگیرم. برای من قابل هضم نبود که جایی حضور داشته باشم اما نتوانم کاری را پیش ببرم، واقعا ظلم است جایی که کارایی نداری جایگاهی را اشغال کنی، من هم ترجیح دادم که وقت خود را برای تیم ملی بزرگسالان یا تیم الف صرف کنم به جای این که مدیریت تیم های ملی را بر عهده بگیرم، خوشبختانه تیم ملی الف بازیکنان خوبی دارد که امیدوارم در مسابقات جهانی بوسنی که آبان ماه امسال برگزار می شود، سهمیه ورودی بازیهای پارالمپیک پاریس را کسب کنم.
روز اول که مدیریت تیم های ملی والیبال نشسته را بر عهده گرفتم، تصورم بر این بود که برنامه های ۳ تیم را همزمان پیش ببرم، ولی بعد دیدم امکان ندارد. این جا بود که به یاد حرفی از علی پروین افتادم که می گفت: مدیر فنی یعنی کشک. بعد از این مساله با عذرخواهی از فدراسیون جانبازان و معلولین، اعلام کردم که دیگر نمی توانم این مسئولیت را بر عهده گیرم.دغدغه فدراسیونها ورزش معلولان نیست
در ورزش جانبازان و معلولین کار بسیار سختی داریم، هرچند معتقدم روند ورزش جانبازان و معلولین خیلی بهتر از حالا می توانست باشد، مشکلات عدیده ای در این زمینه وجود دارد که امکان بحث و گفت و گو در این خصوص وجود ندارد. من مدیون ورزش جانبازان و معلولین هستم و نمیخواهم به عنوان یک منتقد صحبت کنم، ولی معتقدم که ورزش جانبازان و معلولین باید خیلی بهتر از این می توانست باشد، ورزش ما نیاز دارد که تحولی در آن ایجاد شود و برنامه ریزی بهتری در آن صورت بگیرد، شاید صحبت کردن من سبب شده تا بعضی وقت ها نتوانیم در این حوزه خوب کار کنیم، اما بزرگترین دغدغه این است که متاسفانه به دلیل عدم زیرساختی که در مملکت وجود داشته، ورزش جانبازان و معلولین را به فدراسیونهای مربوطه واگذار کردیم که در این بین تنها تعداد محدودی از فدراسیونها در حوزه ورزش معلولین خوب کار کردند و قریب به اتفاق دغدغه آنها به جای این که ورزش معلولین باشد، ورزش افراد غیرمعلول بوده است. به اعتقاد من دلایل مختلفی چون فراهم نبودن بحث زیرساخت ها در استان های مختلف و عدم شناخت به معلولیت در هیئت های افراد غیرمعلول سبب شده تا برخی فدراسیون ها در ورزش معلولین عملکرد موفقی نداشته باشند.
نگاه غیرمولودی فدراسیونها به ورزش معلولان
امیدوارم تحولی ایجاد شود تا رشتههای معلولان دوباره به خانواده هیات ورزش جانبازان و معلولین برگردد، ما هیچ الزامی به جداسازی ورزش جانبازان و معلولین به این سرعت نداشتیم، میتوانستیم چند سال دیگر این کار را انجام دهیم، ابتدا باید زیرساخت ها را درست می کردیم و به افرادی که می خواستند ورزش معلولین را اداره کنند، دغدغه ورزش معلولین را به آنها تاکید می کردیم، متاسفانه برخی روسای فدراسیونها ورزش معلولین دغدغه آنها نیست و به عنوان یک مولودی که از خودشان نیست، نگاه می کنند یا به اجبار آنها را اداره میکنند. اگر به برخی از رشته های ورزشی معلولین نگاه کنیم، می بینیم چند سال است که مسابقات قهرمانی کشور آن رشته برگزار نشده یا به عنوان یک تکلیف اضافی برگزار شده است، متاسفانه نگاه فدراسیونها به ورزش معلولین و افراد غیرمعلول یکسان نیست و این بزرگ ترین دغدغه است.
باید چند علامت سوال جلوی مدیریت ورزش گذاشت
اگر ما رشد و پشتوانه سازی را در ورزش از دست بدهیم، کار سختی را در آینده برای تکرار افتخارات خود در بازیهای پاراآسیایی و پارالمپیک پاریس خواهیم داشت، باید دست به دست هم بدهیم تا ورزش جانبازان و معلولان که تا به امروز با سربلندی و شکوفایی اداره شده و افتخارات ارزشمندی کسب کرده به راحتی از دست ندهیم.
ورزش مشکلات خاص خود را دارد و شرایط آن به گونه ای نیست که پیشرفت را در آن دید، اصولا ورزش به صورت تک بعدی انجام می شود و باید چند علامت سوال جلوی مدیریت ورزش گذاشت.
قصدی برای شرکت در انتخابات کمیته پارالمپیک ندارم
امیدوارم با پایان دوران ریاست محمود خسروی وفا در کمیته ملی پارالمپیک، خودش دوباره در راس کمیته قرار بگیرد و کارها را پیش ببرد، پارالمپیک خیلی کارهای مثبت و خوبی برای ورزش جانبازان و معلولین و نابینایان و کم بینایان انجام داده است، البته می توانست از بدنه کارشناسی بیشتری استفاده کند، فکر کنم نیاز به تحول در مسائل فنی و کارشناسی بیشتری دارد.
ارالمپیک خیلی کارهای مثبت و خوبی برای ورزش جانبازان و معلولین و نابینایان و کم بینایان انجام داده است، البته می توانست از بدنه کارشناسی بیشتری استفاده کند، فکر کنم نیاز به تحول در مسائل فنی و کارشناسی بیشتری دارد.مربیگری در ایران را به خارج از کشور ترجیح میدهم
با وجود این که پیشنهادات زیادی برای کار مربیگری در خارج از کشور داشتم، اما به هیچ عنوان به کار مربیگری در خارج از کشور فکر نکردم و نمیکنم و بیشتر ترجیح می دهم در داخل کشور کار مربیگری انجام دهم و در جهت پیشرفت والیبال نشسته کشورمان تلاش کنم.
خبرگزاریها از سایر رسانهها اولویت دارند
خبرگزاریها را اصولا عامل رشد ورزش جانبازان و معلولین می دانم، بحث خبرگزاریهای مختلف به خصوص «ایسنا» را که جامعه هدف آن جوانان هستند به نظرم خیلی جالب است. برای من همیشه خبرگزاریها از سایر رسانهها در اولویت قرار دارند، من فکر میکنم یکی از دلایل مطرح شدن ورزش جانبازان و معلولین طی این سالها، به دلیل گستردگی فضای مجازی و به خصوص خبرگزاریها است. یکی از مواردی که در زمان بازیهای پارالمپیک توکیو من را خوشحال کرد این بود که باکس جدایی برای اخبار این رویداد مهم در خبرگزاریها باز شد، ورزش جانبازان و معلولان این پتانسیل را دارد که از سایر ورزشها جدا شود و از آیکون خاصی تحت عنوان ورزش جانبازان و معلولین و نابینایان و کمبینایان داشته باشد. من فکر میکنم «ایسنا» به عنوان سردرمدار خبرگزاریها میتواند این کار را انجام دهد، قطعا این مساله میتواند به کسانی که عاشق ورزش جانبازان و معلولین هستند، کمک کند.
دوست دارم تجربیات خود را در اختیار دیگران قرار دهم
قصد دارم در آینده خاطرات خود را به صورت کتاب دربیاورم، همچنین چیزی حدود ۴ هزارتا تمرین دارم که آن را نیز به صورت کتاب منتشر خواهم کرد تا تجربیات خود را در اختیار دیگران قرار دهم، من خاطرات زیادی از دنیای ورزشی و کیهان ورزشی دارم و شاید از ۱۹ و ۲۰ سالگی مطالب این ۲ هفته نامه ورزشی را پیگیری و میخواندم، البته کیهان ورزشی را همچنان دنبال میکنم، چون علاقهای به چند رشته ورزشی داشتم برای همین همیشه اخبار ورزشی را دنبال میکردم.
منبع : ایسنا