یک روال طبیعی در سراسر جهان برای حمایت از انواع ورزشها، هنرها و هنرمندان و انواع کسب وکار، یافتن اسپانسری است که بتواند با امید بازگشت سرمایه به اضافه سود، برموردی از موارد یادشده، سرمایهگذاری کند، طبعا روش اسپانسر با فرد خیّر تفاوت دارد؛ خیّر، پولش را بدون هیچ چشمداشتی میبخشد اما اسپانسر، سرمایهگذاری میکند. این مقدمه را گفتیم که بگوئیم تیم مینیفوتبال کشورمان به دلیل عدم تأمین مالی ونداشتن اسپانسر، از جام جهانی حذف شد.
این بدان معناست که وزارت ورزش وجوانان، نتوانسته یا به دلایلی امکانش را نداشته برای این تیم بودجه تامین کند به این ترتیب امید این جوانان مستعد به ناامیدی بدل شد.
اما نکته جالب اینجاست که وزارت ورزش در مورد ورزش حرفهای «فوتبال» به هر شکلش و در رابطه با هر باشگاهی، دچار چنین کمبودهایی نمیشود و اسپانسر هم کم نمیآورد، و اگر هرکدام از تیمهای فوتبال و باشگاهها به پول-آنهم در حد بسیارکلان- نیاز داشته باشد، هم بودجه به هر نحوی تامین میشود و هم اسپانسر پا پیش میگذارد -توجه به این نکته ضروری است که منظور ما صرفا «فوتبال و باشگاههایشان» نیست، تنها یک مقایسه کوچک در جریان است- پرسش این است که چرا باید هر ورزش دیگری، که طبعا یا بازیکن و یا طرفدار کمتری دارد، نمیتواند نه بودجه بگیرد و نه اسپانسری پیدا کند؟ بگذارید در این میان یک محاسبه سرانگشتی بکنیم تا چگونگی برخورد با ورزشهای کم سروصداتر داشته باشم؛ به گفته رئیس سازمان بازرسی، بعضی از باشگاههای فوتبال درازای یک دقیقه بازیِ یک بازیکنِ خارجی،۱۸۰ هزار دلار پرداخت کردهاند.
در موارد مشابه دیگری به ازای ۳ دقیقه بازی، ۲۵۰هزار دلار پرداخت شده! به نظر میرسد چنین هزینهکردهایی اگر حتی از جیب و منابع وزارت ورزش نباشد، زیر نظر این وزارت انجام شده؛ آنگاه تیم مینیفوتبال کشورکه شرایط ورود به جام جهانی را هم داشت، به دلیل بیپولی و عدم حمایت اسپانسر، از شرکت در جام جهانی محروم میشود. دقیقا در وزارت کشورباتوجه به چنین بینظمیها و بی برنامگیها در رابطه با بودجهپاشی و تامین اسپانسر برای ورزشهای خاص، چه خبر است؟ آیا ذهنیت تک محصولی بودن دراقتصاد، به ورزش هم سرایت کرده است؟
منبع افرینش