سال ۱۳۸۴ بود که محمود احمدینژاد با حمایت اصولگرایان توانست بر مسند ریاستجمهوری بنشیند؛ البته احمدینژاد خودش میگفت که مستقل است و ربطی به اصولگرایان ندارد. یکی دو سال قبلش هم مجلس اصولگرای هفتم روی کار آمده بود؛ مجلسی کاملا یکدست به ریاست غلامعلی حدادعادل. از تصمیمگیران اصولگرایان که او و دوستانش توانسته بودند در سایه رد صلاحیتهای گسترده اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس، وارد بهارستان شوند.
حالا سال ۱۴۰۰، سید ابراهیم رئیسی با حمایت یکپارچه اصولگرایان توانست بر مسند ریاستجمهوری بنشیند؛ رئیسی هم مانند احمدینژاد ادعای مستقل بودن دارد و معتقد است که وابسته به هیچ جناحی نیست که البته با سوابق و گروههای حامیاش در تناقض است. یک سال و اندی قبل از این هم، مجلس اصولگرای یازدهم سر کار آمد؛ مجلسی به یکدستی مجلس هفتم که این هم در سایه پایینترین مشارکت مردمی در انتخابات مجلس به ریاست محمدباقر قالیباف تشکیل شد.
یکی از وجوه اشتراک دولت نهم و دولت سیزدهم همین ادعای فراجناحی بودن روسای آنهاست. دیگر وجه اشتراک، تشابه بسیار نزدیک فضای سیاسی کشور با آن دوران است. آن زمان دولتی با گفتمان اصلاحطلبی به یک دولت اصولگرا تحویل شد؛ این بار هم نه دولتی اصلاحطلب که دولتی اعتدالگرا بر سر کار است و قرار است قدرت به دولتی منتقل شود که تماما اصولگراست.
پیش از انتخابات
در جریان انتخابات نهم ریاستجمهوری چهرههای زیادی در مجلس به حمایت از احمدینژاد برخاستند؛ جمعیت این نمایندگان در دور دوم که او مقابل هاشمی رفسنجانی قرار گرفته بود بیشتر هم شد. احمدینژاد در آن انتخابات بر موجی که علیه هاشمی رفسنجانی و آنچه اشرافیت میخواندند سوار شده بود. او و کمپینش برابر هاشمی رفسنجانی یک دو قطبی تشکیل داده بودند. سال ۸۴ و در مرحله دوم اصولگرایان همگی پشتسر احمدینژاد رفتند و اصلاحطلبان پشتسر هاشمی رفسنجانی. احمدینژاد از طیفهای مختلف اصولگرایی در مجلس حمایت میشد و آنها برایش سنگ تمام گذاشتند.
در جریان انتخابات ۱۴۰۰ هم آرایش صحنه شبیه بود ولی نه مو به موی ۸۴. ابراهیم رئیسی نامزد اصلی جریان اصولگرایان بود؛ نامزدهای دیگر اصولگرا هم در میدان بودند که آنها برای پوشش و کاور کردن رئیسی آمده بودند و لحظات آخر به نفع او کنار کشیدند. از سوی دیگر روند رد صلاحیتهای گسترده نامزدها از سوی شورای نگهبان چنان بود که اجازه ایجاد هیچ دو قطبی را نداد و سنگینترین دو قطبی در انتخابات ۱۴۰۰، دو قطبی میان جلیلی و رئیسی بود که برخی میگفتند هرچند جلیلی قرار بوده نامزد پوششی باشد ولی نهایتا قصد ندارد که به نفع رئیسی کنار برود که البته این پیشبینی اشتباه از آب درآمد و جلیلی پس از ایفای نقش پوششیاش، به سود رئیسی کنار رفت. در این انتخابات هم مجلس یازدهم نقش زیادی برای رئیسی بازی کرد و برخی حتی از مجلس به عنوان ستاد انتخابات رئیسی یاد میکنند. مجلس چنان پشت سر رئیسی بود که پیش از آغاز روند ثبتنام نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، ۲۲۰ نماینده در نامهای خطاب به رئیسی از او خواستند تا برای ریاستجمهوری نامزد شود.
هواداری از داخل مجلس
در جریان انتخابات سال ۸۴ احمدینژاد از داخل مجلس اقدام به یارگیری کرد؛ تعداد زیادی هوادار دوآتشه احمدینژاد بودند و بر سر او قسم میخوردند.افرادی که یا تنها هوادار احمدینژاد بودند یا برای او در انتخابات ایفای نقش کردند. آن روزها هجمههای سنگینی علیه هاشمی صورت گرفت و با موج سواری بر آنچه خودشان ساخته بودند هاشمی را داروغه نشان دادند و خودشان رابینهود!
امسال هم نمایندگان خیلی بیشتری نسبت به ۸۴ پشتسر نامزد پیروز ایستاده بودند؛ احتمالا دو موضوع آنها را مجاب به این کرده بود؛ نخست اینکه با توجه به آرایش نامزدها و مواضع اتخاذ شده احتمال پیروزی رئیسی بیش از دیگران بود و دوم اینکه مجلس هرچند کاملا اصولگرا است ولی طیف تندروی آن و نزدیک به پایداری نقش بیشتری نسبت به مجالس قبلتر از خود دارد. قالیباف هم که هیچگاه به ریاستجمهوری نرسید، نهایتا مجاب شد که در صورت حضور رئیسی وارد انتخابات نشود و از او حمایت کند و بر همان صندلی ریاستش بنشیند. در این انتخابات هم نمایندگان زیادی به ستاد رئیسی گسیل شدند؛ مقامات ارشد ستاد رئیسی شدند و برایش تبلیغ کردند.
از مجلس به دولت
احمدینژاد برای دولت نهم از مجلس چند نفر را انتخاب کرد و وارد کابینه کرد؛ او از مجلس همسو برای کابینهاش چند نفر را فراخواند و از بهارستان با خودش به پاستور برد. داود دانشجعفری نماینده تهران در مجلس بود که راهی وزارت اقتصاد شد. او از شهریور ۸۴ تا سال ۸۷ وزیر اقتصاد بود. منوچهر متکی هم که نماینده کردکوی در مجلس بود، از شهریور ۸۴ به عنوان وزیر خارجه راهی کابینه احمدینژاد شد تا سال ۸۹ که در ماجرای معروفش روی هوا عزل شد. سید احمد موسوی نماینده اهواز هم شهریور ۸۴ با حکم احمدینژاد به عنوان معاونت حقوقی و امور مجلس مشغول به کار شد. این یارگیری احمدینژاد از مجلس به علاوه رویکرد حمایتی مجلسیها از او که البته در وزارت نفت با احمدینژاد همراه نشدند، باعث شد تا حاکمیت یکدست تحقق یابد و البته این سوال پیش بیاید که مجلسی که این چنین دل به رییس قوه مجریه داده چگونه میتواند بر آن نظارت کند البته افرادی مانند عماد افروغ، محمد خوشچهره، سعید ابوطالب و … هم بودند که بعدها منتقد احمدینژاد شدند.
اما پس از مجلس هفتم رویشهای دیگری هم برای کابینه او داشت؛ مانند مرتضی تمدن که پس از نمایندگی مجلس استاندار تهران شد یا عادل آذر که پس از پایان نمایندگی رییس سازمان آمار ایران شد.
در انتخابات امسال هم مجلس نقش پررنگی ایفا کرد؛ علی نیکزاد نایب رییس مجلس به عنوان رییس ستاد ابراهیم رئیسی انتخاب شد و فعالیت کرد. احمد امیرآبادی عضو هیات رییسه مجلس و محمود نبویان هم از اعضای ارشد ستاد رئیسی بودند. دیگر نمایندگان هم برخی فعالتر و برخی آرامتر در دوران انتخابات برای رئیسی کار کردند و همراهش بودند. همین باعث میشود تا احتمال این داده شود که احتمالا شاهد حضور پررنگی در کابینه خواهند داشت. کما اینکه زمزمههای حضور نیکزاد به عنوان معاون اول رییسجمهوری در پاستور حاضر باشد. کما اینکه بسیاری مخالف و منتقد حضور نمایندگان در کابینه هستند.
دعوتکنندگان رئیسی بر دولت او نظارت میکنند؟
با این حال درباره رابطه دولت سیزدهم و مجلس یازدهم هم همین سوال پیش میآید که مجلسی که ۲۲۰ نفر از آنها خواستار ثبتنام و ریاستجمهوری ابراهیم رئیسی بودند چگونه میتوانند بر آن دولت نظارت کنند؟ چگونه میخواهند دولت مطلوب خود را نقد کنند و ذرهبین نظارت را بر عملکرد دولت محبوبشان بیندازند؟ شاید همانطور که اصولگرایان به نمایندگان مجلس دهم که البته آن زمان کسی نامه دعوت به روحانی هم ننوشته بود، لقب وکیلالدوله را داده بودند، این بار این لقب وکیلالدوله بیشتر بر نمایندگان حامی رئیسی بنشیند؛ البته در صورتی که چشم بر علایقشان نبندند و ضعفهای دولت را بخواهند قوت جا بزنند و برابر کمکاریها توجیهگر باشند و نه پرسشگر.