برجام، رئیسی و بایدن

چندنکته درمورد مذاکرات پیش رو:

۱- از آغاز بحران هسته ای، سیاست‌‌های هسته ای را حاکمیت تعیین می‌کرده و همین روال هم در دوره دولت جناب رئیسی ادامه خواهد یافت. مهارت، تجربه، تخصص، استراتژی و تاکتیک مذاکره‌کنندگان هسته‌ای همیشه مهم و تاثیرگذار بوده اما همه مذاکره‌کنندگان موظف به رعایت سیاست های تعیین شده حاکمیت بوده‌اند.اما مذاکره کنندگان درخط مقدم این هماورد بین‌المللی هستند لذا حمایت از تیم مذاکره کننده، یک وظیفه ملی است چون موفقیت یا شکست آنها، نتیجه سیاست‌های حاکمیتی و تاثیر مثبت یا منفی آن هم مستقیما عاید کشور و مردم می‌شود. متاسفانه تیم‌های مذاکره کننده قبلی از نعمت حمایت ملی داخلی برخوردار نبودند و از داخل و خارج مورد هجمه قرار گرفتند. امید است همه جناح‌های سیاسی به این مهم توجه کنند تا تیم مذاکره کننده جدید از حمایت ملی برخوردار بوده و بتواند در مذاکرات باقدرت منافع کشور را تامین کند.

۲- دولت بایدن، دولت جناب رئیسی و سایر قدرت‌های جهانی عضو برجام، همه اعلام کرده‌اند خواهان احیای برجام هستند. اما در مورد کم و کیف احیای برجام، اختلاف نظر به ویژه بین آمریکا و ایران است که موفقیت مذاکرات، منوط به دستیابی یک نقطه مشترک خواهد بود.

۳- درچند هفته گذشته در چند نشستی که توسط مراکز آکادمیک و اندیشکده‌های مهم بین المللی آمریکا، روسیه، اروپا و آسیا برگزار شد، به قصد حمایت از حقوق هسته ای کشور، تاکید کردم که دولت جناب رئیسی مصمم به احیای برجام است اما توپ درزمین آمریکاست. زیرا:

برجام یک توافق بین المللی بود که ایران کامل و درست به تعهداتش ذیل آن عمل کرد و آمریکا آن را زیر پا گذاشت.

آمریکا و سایر قدرت‌‌های جهانی در دوره ریاست جمهوری اوباما، نتوانستند به تعهدات برجامی خود به طور صحیح و کامل عمل کنند چون با مانع تحریم‌های اولیه آمریکا که قبل از برجام وضع شده بود، مواجه بودند. اکنون تیم مذاکره کننده دولت بایدن اظهار می‌‌کند که همچنان این مانع وجود خواهد داشت.

ترامپ نه تنها برجام را پاره کرد بلکه تحریم‌‌های هسته ای بسیار فراتر از برجام علیه ایران اعمال کرد. دراین مقطع اروپا هم از تحریم‌های آمریکا تبعیت کرد و کشورهای روسیه و چین هم به اجرای حداقلی و بسیار ضعیف برجام بسنده کردند. اکنون تیم مذاکره کننده دولت بایدن تصریح می‌کند که قادر به رفع بخشی از تحریم‌‌های دوره ترامپ نیست چون آن تحریم‌ها مربوط به موضوعات غیر هسته ای است.

طبق برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، تحریم‌‌های تسلیحاتی سازمان ملل ایران درپاییز سال گذشته رفع شد. دولت ترامپ با صدور دستور العمل اجرایی جدیدی، مجددا تحریم‌های تسلیحاتی ایران را برقرار کرد تا هر کشوری که قصد تجارت تسلیحاتی با ایران داشته باشد، مورد تحریم آمریکا قرار گیرد. اکنون دولت بایدن هم تصمیمی برای لغو دستورالعمل های اجرایی قبلی ندارد و اظهار می‌کند که دردولت‌های قبلی مقررات مشابهی حتی قبل از برجام برقرار شده بوده که قادر به لغو آنها نیست.

به فرض توافق برای احیای برجام، کنگره آمریکا می‌تواند تحریم‌های مشابه را تحت عناوین دیگر مثل تروریسم و موشک و منطقه و حقوق بشر علیه ایران وضع کند تا مانع اجرای برجام شود.

آمریکا و اروپا می‌خواهند احیای برجام را به مذاکرات منطقه ای با ایران، ربط دهند درحالی‌که قطعنامه ۲۲۳۱ فقط درمورد برجام است، لذا ایران هم مخالفت کرده است.

بنابراین حق این است که همه این مشکلات مربوط به آمریکاست که همچنان پابرجاست. تاکید و تکرار این نکات در عالم دیپلماسی عمومی مهم است تا افکارعمومی جهان به ویژه محافل علمی و آکادمیک و رسانه و کارشناسان از حقانیت مطالبات ایران در مذاکرات پیش رو آگاه شوند.

اما سخنی هم با داخل:

۱- تیم مذاکره کننده جدید ایران، همچون تیم قبلی، قادر به گفت‌وگوی مستقیم با تیم هسته ای آمریکایی نیست و باید با کشورهای ۱+۴ مذاکره کند. تجربه گذشته هم نشان داده که:

اولا: درغیاب آمریکا، هیچ یک از قدرت‌های جهانی نه قادر به حل مشکل هستند و نه قادر به اجرای کامل برجام بدون آمریکا. واقعیت اقتصاد جهانی فعلی این است که آمریکا حدود ۲۵درصد از اقتصاد جهانی را دراختیاردارد و حدود ۸۰درصد مبادلات جهانی هم با دلار آمریکاست و لذا تجارت با آمریکا، اولویت همه کشورهای موثر جهان است.

ثانیا: هیچ کشوری وجود ندارد که به عنوان میانجی مورد اعتماد ایران و آمریکا باشد. آمریکا به سه کشور اروپایی به عنوان میانجی اعتماد دارد درحالیکه ایران به اروپایی ها اعتماد ندارد و متقابلا ایران به روسیه و چین به عنوان میانجی اعتماد دارد اما آمریکا این دوکشور را رقیب و دشمن می‌داند.

۲- از زمان خروج ترامپ از برجام، اقتصاد ایران تحت شدیدترین تحریم‌های اقتصادی است که آثارمخرب عظیمی داشته است. برخی از مسوولان هم تصریح کرده‌اند که دولت نفت را قاچاق می‌فروشد و ارز را قاچاق وارد می‌کند. البته به فرض صحت، نباید این مطلب علنی بیان می‌شد؛ منتهی اصل مساله این است که دولت جناب رئیسی و هیچ دولتی نخواهد توانست اقتصاد را با قاچاق اداره کند. اقتصاد قاچاقی موجب گسترش روزافزون فساد و فقر، تورم و گرانی خواهد شد.

۳- صهیونیسم بین‌الملل، سیاست دوگانه «دیپلماسی و جنگ» درمورد ایران را تبلیغ می‌کند و خواهان نابودی برجام است تا نه تنها گشایش اقتصادی-سیاسی برای دولت جناب رئیسی ایجاد نشود بلکه فشارهای بین المللی افزایش یافته ضمن اینکه با نابودی برجام، قطعنامه ۲۲۳۱ را منتفی کند تا شش قطعنامه شورای امنیت که با اجماع قدرت‌های جهانی قبل از برجام تصویب شد، را مجدد احیا کند. توصیه دلسوزانه مرجعیت عالیقدر شیعه، حضرت آیت الله صافی گلپایگانی درمورد بهبود روابط خارجی و پرهیز از تشدید تقابلات درروابط خارجی، هم صرفا خیرخواهی برای ملت و کشور ایران و به قصد موفقیت اهداف دولت جناب رئیسی برای رفع مشکلات اقتصادی مردم بود.

۴- برجام تنها دریک‌سال پایانی دولت اوباما از اواخرسال ۹۴ تا پایان سال ۹۵ اجرا شد. باوجودی‌که اجرای برجام درآن دوره کوتاه هم ناقص بود، اما اقتصاد ایران شاهد رشد ۴/ ۱۳ درصدی درمقایسه با رشد ۳/ ۱ درصدی سال قبلش بود. ایران توانست صادرات نفت را به طور قانونی تا حدود ۵/ ۲ میلیون بشکه درروز افزایش دهد، تورم ۴۰ درصدی به حدود ۱۰ درصد کاهش یافت، سقوط افسار گسیخته ریال درمقابل ارزهای جهانی نیز مهار شد و ده‌ها تحول مثبت دیگر. با خروج ترامپ از برجام هم شاهد بودیم که تمام این شاخصه های کلان اقتصادی مجدد معکوس شد.

۵- ایران با بیش از ۲۷ هزار میلیارد دلار، پنجمین کشوربراساس بیشترین دارایی منابع طبیعی جهان است، حتی بیشتر از چین. تولید ناخالص داخلی چین در زمان انقلاب ایران در سال ۱۳۵۸ برابر با ۱۹۱ میلیارد دلار بود که ظرف چهل سال گذشته به ۱۴۰۰ میلیارد دلار رسیده که حدود ۱۴ درصد اقتصاد جهان است. درشرایط فعلی تولید ناخالص داخلی ایران با جمعیت بیش از ۸۵ میلیون نفرحدود ۱۹۱ میلیارد دلار است درحالی که تولید ناخالص یک کشورکوچک همسایه امارات با ۹ میلیون جمعیت ۳۶۰ میلیارد دلار است! چین در چهل سال گذشته بیش از یک میلیارد نفر جمعیت خود را از خط فقر نجات داده است و درآمد سرانه خود را از ۱۹۵ دلار به ۱۰۵۰۰ دلار رسانده است درحالی‌که طبق آمار رسمی کشور، حداقل ۳۰ درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند.

۶- مشکلات اقتصادی کشور را نمی‌‌توان به این جناح یا آن جناح، این دولت یا آن دولت نسبت داد و باید آن را نتیجه مجموعه سیاست‌های کشور اعم از اقتصادی، سیاست خارجی یا داخلی در ۴۰ سال گذشته دانست.

دولت جناب رئیسی، برای حل مشکلات اقتصادی و موفقیت، حداقل چهار اقدام لازم دارد که جملگی نیازمند تصمیمات حاکمیتی است:

اول: تلاش برای احیای برجام به منظور رفع تحریم‌های اقتصادی، تغییر فضای بین المللی، کاهش تشنج با آمریکا، گشایش در روابط با قدرت‌های اقتصادی جهان و تغییر مثبت در شاخصه های کلان اقتصادی کشور.

دوم: حل مشکلات با کشورهای منطقه. دولت جناب رئیسی به درستی بهبود روابط باکشورهای منطقه را در اولویت قرار داده است. درعین حال واقعیت این است که کشورهایی مثل عربستان هم منتظر نتیجه مذاکرات هسته ای ایران و قدرت‌های جهانی هستند و برخی از همسایگان هم نان تقابلات ایران با آمریکا و غرب را می‌خورند و گستاخی هایی را علیه ایران بروز داده اند که بی سابقه است. لذا تنش زدایی و بهبود روابط با کشورهای همسایه اعم از کشورهای حوزه خلیج فارس، ترکیه وکشورهای قفقاز، لازمه گشایش‌های اقتصادی است.

سوم: انقلاب خصوصی سازی اقتصاد ایران. برای رفع فساد و رانت خواری و..و تحول بزرگ در اقتصاد و صنعت کشور، اولین و مهم‌ترین اقدام، خصوصی سازی و نجات ایران از اقتصاد دولتی است. با اتحاد دو آلمان، آلمان غربی ظرف حدود پنج سال اقتصاد دولتی آلمان شرقی را متلاشی و خصوصی سازی کرد درحالی‌که در چهل سال گذشته هیچ دولتی در ایران موفق به انجام این مهم نشده است. تنها با خصوصی سازی واقعی، اقتصاد ایران شکوفا خواهد شد که تنها یکی از آثار آن جلوگیری از فرار مغزها و سرمایه ها از کشورخواهد بود.

چهارم: وضع قوانین و مقررات کارآمد برای عفو عمومی و جذب ده‌ها میلیون ایرانی خارج از کشور. توان علمی، فنی، سیاسی، اقتصادی و مالی ایرانی‌های مقیم خارج از کشور از یک کشور متوسط اروپایی بیشتر است. انصاف مطلب این است که درطول چهل سال گذشته، هیچ دولتی نتوانسته مانع خروج مغزها و سرمایه‌های کشور شود و از توان و ظرفیت صدها میلیارد دلاری ایرانیان مقیم خارج ازکشور استفاده کند. اکنون که ارکان اصلی تصمیم‌گیری کشور هماهنگ هستند، فرصتی است برای تصمیمات مهم حاکمیتی و اجرای آنها با اجماع ملی. این فرصت نباید از دست برود.

*دکتر سیدحسین موسویان